alt
نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: یک روز در کلینیک خدا !

  1. 58,612 امتیاز ، سطح 75
    5% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 1,438
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    برنده ی مسابقه حضرت علی«ع»
    تاریخ عضویت
    1390/09/08
    محل سکونت
    ایران.کرمان.ایالت طلای سبز
    نوشته ها
    2,670
    امتیاز
    58,612
    سطح
    75
    تشکر
    10,955
    تشکر شده 12,864 بار در 3,733 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    یک روز در کلینیک خدا !

    #1 1390/10/10, 17:11
    به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم …

    خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.

    زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج ۴۰ درجه اضطراب نشان داد.

    آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود …

    و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.

    به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.

    بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم …

    فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.

    زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم …!

    خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم :
    هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
    قبل از رفتن به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .
    هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
    زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم .
    و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.
    امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:
    رنگین کمانی به ازای هر طوفان ،
    لبخندی به ازای هر اشک ،
    دوستی فداکار به ازای هر مشکل ،
    نغمه ای شیرین به ازای هر آه ،
    و اجابتی نزدیک برای هر دعا .

    جمله نهایی : عیب کار اینجاست که من ” آنچه هستم ” را با ” آنچه باید باشم ” اشتباه می کنم ، خیال میکنم آنچه باید باشم هستم، در حالیکه آنچه هستم نباید باشم .
    3 کاربر مقابل از مهین عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. bnm, ثانیه های سنگین, ساحل27
    مهین آنلاین نیست.

  2. 5,917 امتیاز ، سطح 22
    74% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 133
    99.8% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1391/11/08
    محل سکونت
    قزوین
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    5,917
    سطح
    22
    تشکر
    1,008
    تشکر شده 175 بار در 63 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #2 1391/11/21, 12:05
    سلام عزیزم خیلی قشنگ بود بی نهایت تحت تاثیرقرارگرفتم
    خنده تلخ من ازگریه غم انگیز تراست
    کارم ازگریه گذشته است ازآن میخندم

    ثانیه های سنگین آنلاین نیست.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •