دكتر رسول رضوى
يافتن پاسخ سؤال فوق در گرو پاسخى است كه به سؤال ديگر، يعنى سؤال از الهى يا غير الهى بودن آيين مجوس، خواهيم داد; زيرا
«آيين زرتشت» و «آيين مجوس» ارتباط تنگاتنگى با هم دارند و بدون تفكيك اين دو، تشخيص الهى يا غير الهى بودن آيين زرتشت مشكل خواهد بود.
مراجعه به تاريخ صدر اسلام نشان مى دهد كه سؤال از الهى يا غير الهى بودن يك آيين در بين مسلمانان از زمانى آغاز شد كه
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بعد از تثبيت پايه هاى حكومت اسلامى در مدينه و آغاز گسترش مرزهاى اين حكومت نوپا، به فرمان الهى،
غير مسلمانان را به دو گروه تقسيم كرد و دو راهكار متفاوت را در ارتباط با آنان در پيش گرفت:
گروه اول مشركين بودند. اينان به خداوند متعال شرك ورزيده و بت پرستى را پيشه ى خود ساخته بودند. پيامبر(صلى الله عليه وآله)ابتدا
اين گروه را به دين اسلام دعوت مى كردند، اگر آنان دعوت پيامبر(صلى الله عليه وآله) را نمى پذيرفتند، پيامبر(صلى الله عليه وآله) طبق
فرمان الهى با آنان وارد جنگ مى شدند[1];
گروه دوم كسانى بودند كه در اصطلاح قرآن از آنان به «اهل كتاب» تعبير مى شود و طبق اعتراف خود آنان، از سوى خداوند براى آنان كتابى
نازل شده بود و قرآن كريم نيز نازل شدن كتاب بر آنان را قبول مى كند. بر همين اساس نبى اكرم(صلى الله عليه وآله) با اين افراد به گونه ى ديگر
برخورد مى كردند; يعنى بعد از دعوت اين گروه به دين اسلام اگر آنان اين دين را نمى پذيرفتند و در ضمن با مسلمانان وارد كارزار نمى شدند،
بر اساس فرمان الهى به گرفتن «جزيه» از اين گروه اكتفا مى كردند.[2]
همين عملكرد متفاوت با مشركين و اهل كتاب، اين سؤال را مطرح مى ساخت كه «اهل كتاب» چه كسانى هستند؟
با مراجعه به آيه ى 14 سوره ى حج، كه در آن مردم به سه گروه مؤمنين، اهل كتاب و مشركين تقسيم شده اند، تا اندازه اى پاسخ اين
سؤال روشن مى شود. خداوند مى فرمايد:
كسانى كه ايمان آوردند و آنان كه يهودى شدند و صابئى ها و نصارى و مجوس و كسانى كه شرك ورزند، خدا در روز رستاخيز ميانشان امتياز مى نهد
و از هم جدايشان مى كند...[3].
طبق مضمون اين آيه، يهودى ها، مسيحى ها، صابئين و مجوس ها نه جزو مؤمنين هستند و نه جزو مشركان، بلكه اهل كتاب محسوب مى شوند
و سنت پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز نشان مى دهد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) با اين چهار گروه، طبق احكام اهل كتاب برخورد مى نمودند
و اگر اسلام را نمى پذيرفتند، آنان را به پرداخت «جزيه» محكوم مى كردند.
با وجود كتاب هاى تورات و انجيل، همگان اهل كتاب بودن قوم يهود و مسيحيان را به راحتى مى پذيرفتند; اما پذيرش اين واقعيت در مورد صابئين
و به خصوص مجوس، كه در امپراطورى ايران ساسانى دين رسمى بود،[4] مشكل مى نمود; زيرا ساكنين شبه جزيره ى عربستان، كتاب جاافتاده و
معمول در دست مجوسيان عصر خود نديده بودند و از سوى ديگر آنان را بيش تر به دوگانه پرستى مى شناختند و شاهد چندانى براى اهل كتاب و توحيدى
بودن آيين آنان پيدا نمى كردند; به همين دليل اين سؤال در ميان برخى از مسلمانان و ساير گروه هاى ساكن در شبه جزيره مطرح بود كه
آيا مجوس دينى آسمانى و الهى است و مجوسيان نيز داراى كتاب آسمانى اند؟
همين امر موجب شد تا عده اى از مشركين بكوشند تا همانند مجوس، كه از ديدگاه آنان دوگانه پرست و مشرك بودند، از امتياز «جزيه» استفاده كنند;
پس به حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) نامه نوشتند و از آن حضرت خواستند كه از آنان نيز جزيه بگيرد و در بت پرستى آزادشان بگذارد.
پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)جواب فرستادند كه من از غير اهل كتاب جزيه قبول نمى كنم.
مشركين در جواب نامه ى آن حضرت نوشتند: تو مى گويى از غير اهل كتاب جزيه نمى گيرى، درحالى كه از مجوس هجر[5]جزيه مى گيرى.[6]
پيامبر(صلى الله عليه وآله) پاسخ دادند:
مجوس پيامبرى داشتند كه او را كشتند و كتابى داشتند كه پيامبرشان در پوست دوازده هزار گاو نوشته و آورده بود كه آن را سوزاندند.[7]
بعد از وفات پيامبر(صلى الله عليه وآله) برخى از اطرافيان خلفا نمى توانستند باور كنند كه مجوسيان جزو اهل كتاب اند; لذا سعى مى كردند
آنان را از زمره ى اهل كتاب خارج كنند; لكن در نهايت، خلفا نيز با مجوس همان رفتار پيامبر(صلى الله عليه وآله) را ادامه دادند و به اخذ
جزيه از مجوسيانى كه اسلام را نمى پذيرفتند، اكتفا كردند.
بعد از تثبيت اين امر كه مجوس نيز داراى كتاب آسمانى است، اين سؤال مطرح مى شود كه آيين مجوس چه آيينى است و پيامبرش كيست و كتابش چه نام دارد؟
اكثر مورخين «زرتشت» را پيغمبر آيين مجوس معرفى كرده و به تبع آن نتيجه گرفته اند كه كتاب او نيز «اوستا» نام دارد.