من كاملا با حسين و مارال موافقم
من كاملا با حسين و مارال موافقم
گريه درچشمان من طوفان غم دارد ولي.....خنده بر لب ميزنم تا کس نداند راز من
کیانا خانوم ، یک پسر باید تکلیفشو چطور با خانوادش روشن کنه ؟ چی باید بگه ؟
وقتی خانواده از انتخاب پسر هیچ شناختی نداره نمیشه پیش بینی کرد که خانواده با انتخاب پسر چه برخوردی میکنن ... به نظر من باید پسر انتخابش رو بکنه ... اوکی اولیه رو از دختر بگیره .. با خانوادش در میون بزاره ... اگر خانواده اوکی دادن که چه بهتر ... اما اگر با مخالفت خانواده مواجه شد باید ببینه آیا ارزشش رو داره سماجت خرج بده و خودش رو درگیر این مسئله کنه و رضایت خانواده رو جلب کنه یا نه .... اگر واقعا ارزشش رو داشت به نظر من باید سعی کنه خانوادش رو راضی کنه ...
البته با در نظر گرفتن جو داخل خانواده و شرایط دیگه مثل فرهنگ و .....
نباید با نه گفتن خانواده شمشیر رو غلاف کرد ... خانواده خوب فرزندشون رو میخوان ... حق هم دارن بندگان خدا ... اما خوب باید باهاشون پای میز مناظره نشست و برای جلب رضایتشون تلاش کرد ... و بله رو گرفت ! ... اگر هم مخالفت خانواده منطقی بود خوب باید قبول کرد ....
من یه نظر دیگه هم دارم .... عقل و منطق میگه توی پسر معلول اگر با یک دختر معلول ازدواج کنی مشکلات خیلی زیادی خواهی داشت ! ... باید تسلیم شد ؟؟ اگر ازدواج کردن و دیدن زندگی همونطور که عقل پیشبینی کرده بود و اطرافیان هم زیاد تاکید میکردن ، خیلی مشکل و سخت هست ... باید تسلیم شد و تصمیم به جدایی گرفت ؟؟ اینجا یک نیرویی که با عقل امروزه زیاد جور در نمیاد زندگی رو با همه سختی هاش شیرین میکنه ... و اون عشق هست .
از سادگی برخی دختر خانومای سایت خیلی دلخورم .... بیشتر دقت كنید .
منظور من این هست که وقتی پسری تصمیم به ازدواج با دختری میگیره اول نظر خودش رو با خونوادش در میون بزاره با انها صلاح مشورت کنه حرفاشو بزنهبعد به دختر پیشنهاد بده نه اینکه اول به دختر بگه اون طفلک رو امیدوار کنه بعد بره سر مساله اصلی که پدر مادر هست
اونایی که قشنگ حرف میزنن ... قشنگم پشت پا میزنن !!
جای آقا نوید خیلی خالی
یادم تو تاپیک ازدواج معلولین از انتخاب موضوع خوشش امده بود.
روحش قرین شادی و رحمت واسعه الهی باشد .حتما از این موضوع هم خوشش اومده .
و اما بعد.
کاربر محترم 222 گاهی هر چه دختر و پسر تلاش میکنند که خانواده رو متقاعد کنند اما راهی پیدا نمیشه .
نه مشاور نه دوست نه آشنا و مسئله وقتی بغرنج تر میشه اینکه دختر و یا پسر در یک خانواده تنها و تنها باشند و هیچ کس نباشد که واسطه خیری و یا میانجی گری کند .
من هميشه به آينده اميدوارم و مطمن هستم معجزه هنوز هم جريان دارد . و در همه حال بايد شاد بود زيرا هميشه چشمهايي در بالا نگران ما هستند .
ببینید من توی نزدیکان خودم میشناسم خانمی رو که قصد ازدواج با یک فرد معلول ضایعه نخاعی رو داشتند ابتدا همه خانواده و اقوام و اشنایان با ایشون مخالفت کردند به طور خیلی شدید ولی این خانم با شناختی از این اقا داشتند به همه قبولوندند که این اقا فرد بسیار مناسبی برای ازدواج با این خانم هست و در نتیجه طوری برخورد کردند که همین خانواده که مخالف سرسخت این ازدواج بودند با کمال میل این اقارو قبول کردند به عنوان داماد خانواده و الحمدالله تا الان که نزدیک 10 سال از ازدواجشون میگذره با داشتن یک فرزند از زندگیشون باوجود مشکلات زیاد راضی هستند
اما
این مساله متاسفانه در مورد اقایون اونهم معلول صدق نمیکنه من خودم در اصل با ازدواج یک دختر معلول با پسر سالم مخالفم و دلایل خودم رو دارم ولی در مورد ازدواج دو معلول یا به قول پپر کبوتر با کبوتر متاسفانه مورد خیلی کمی وجود داره که پسر دختری که معلول باشه رو بخاد ولی در مقابل مخالفت بی جای والدینش که براساس منطق نیست کم نیاره و تا اخرش بره
در فروبسته ترین دشواری ،
در گرانبارترین نومیدی ،
بارها بر سرخود ، بانگ زدم :
- هیچت ار نیست مخور خون جگر ،
دست که هست !
بیستون را یاد آر ،
دست هایت را بسپار به کار ،
کوه را چون پَر کاه از سر راهت بردار!http://telegrm.me/@afra_wooden
واقعا ترانه جان و بیشتر خانمایی که صحبت کردن حقیقت رو گفتن
پسرا اصلا دوست ندارن ریسک کنن و بخاطر یه دختر معلول شخصیت خودشونو پیش خانوادشون جریحه دار کن
و بیشترشون مثلا تابع خانواده هستند ولی امیدوارم همشون خوشبخت بشن ولی اینم میدونم و همه میدونن که انقدر که خانمای معلول مشکل دارن نصفشم اقایون معلول ندارن ولی خودشون خیلی فکر میکنن مشکلاتشون زیاده
دوستان خوبم بنظر من مشكل اصلي قبل از رضايت خانواده خود شخص هست من تصور ميكنم پسر يا دختر قبل از اينكه به ازدواج فكر كنه بايد اول به فكر تثبيت شخصيت خودش در بين خانواده و اجتماع باشه ، بايد به خودش و ديگران ثابت كنه كه ميتونه از پس مشكلات يه زندگي چه مالي و چه عاطفي بر بياد و بايد نشون بده كه در تصميم گيريهاش قابل اعتماد هست و البته اين كار براي افرادي كه مثل ما شرايط جسمي خاص هم دارن به مراتب مشكل تر هست ولي تاثيرش هم به مراتب بيشتر و عميق تر خواهد بود.
نشنو از ني ، ني نواي بينواست
بشنو از دل ، دل حريم كبرياست
به نظر من تا پسرهای معلول این سایت توی این بحث شرکت نکنند این بحث راه به جایی نمیبره از پسرای سایت که معلول هستند فقط حسین توی این بحث شرکت میکنه یعنی بقیه پسرها بی نظر هستند
در فروبسته ترین دشواری ،
در گرانبارترین نومیدی ،
بارها بر سرخود ، بانگ زدم :
- هیچت ار نیست مخور خون جگر ،
دست که هست !
بیستون را یاد آر ،
دست هایت را بسپار به کار ،
کوه را چون پَر کاه از سر راهت بردار!http://telegrm.me/@afra_wooden
به به چه بحثی شد واقعا، راستش از اول که خوندم میخواستم پست یه خانوم محترمی رو نقل قول کنم و همینجور که پست ها رو یکی یکی خوندم دیدم نه بابا اگه بخوام نقل قول کنم باید 10تا پست رو نقل قول کنم
تو این سایت از اونجای که من یادمه و خوندم تو موضوع های ازدواج اکثرا خانوما پست دادن و هی گفتن آقایون جلو نمیان، آقایون وابسته به خوانواده هستن یا فلان آقا مخمو زده ح .. ل . .ش .. و .. کرده و زده زیر قول های که داده بود و دست آخر آقاهه میگه خانوادم راضی به این وصلت نیست، من واقعا معذرت میخوام از حرفام ولی دیدم بحث جدی هست گفتم منم حرفم رو بزنم
اول حرفام بگم تو جامعه چه آقایون چه خانوما بد و خوب زیاد داریم، تو یه جنگل همه جور درختی هست، درخت خراب و موریانه خورده و درخت شاداب و خوب و حالا بریم سر اصل مطلب
خانومی که میگی آقایون وابسته خوانواده هستن، خانومی که میگی آقایون جلو نمیان و فقط و ما هم که نمیتونیم بریم خاستگاری و خانومی که میگی آقاهه مخمو زده و ح .. ل . .ش .. و .. کرده بعد زیر همه قولاش زده، میخوام بگم شما نتونستی جلو خودتو بگیری و تا یه آقا تو چت بهت گفته قوربونت برم تو گفتی بمیرام برات عشق من تقصیر همه آقایون نیست که تو گول اون آدم رو خوردی و طرف هم تا تونسته جه تو چت چه بیرون چت کاراشو کرده بعد دست آخر بهونه کرده که مثلا بلقیس جون یا اقدس جون من به مامانم گفتم که عاشقتم ولی مامانم زد تو گوشم و گفت بیخود کردی عشق بی عشق
ببینید تو زندگی زن و مرد اگه یه شب تو هرچی گشتین و پول غذای شب رو پیدا نکردین هیچکی نمیاد بگه دختره شوهر کرده و نمیتونه خرج شوهرش رو در بیاره ولی بقیه که هیچی خود شما خانومی که الان میگی من با دارو ندارت میسازم، من صبح ظهر شب نون لواش میکنم تو آب میخورم فقط عشقم توئی خود شما میگی تو چه مردی هستی که زن گرفتی و اورضه نداری خرج زنتو بدی، آره همین شما که چه تو همین موضوع و چه تو موضوع های ازدواج دیگر هی گفتی آقایون بی عرضه هستن شما همین حرف رو میزنین
پس وقتی یه معلولی مثل من که یا درامد ندارم یا درامدم خیلی اندکه میگه من بدونه خانوادم نمیتونم از پس خرج زندگی بر بیام شما خانوم میگی آقایون بدون اجازه مامانشون آب نمیخورن و ...
من از همه دوستای خوبم معذرت میخوام و میدونید من تو موضوع های ازدواج پست خواصی ندادم چون به قول بعضی از خانومای محترم من بچه ننه هستم، حالا تا بیام بزرگ بشم خیلی راه داره ولی خدا وکیلی خیلی از خانوما هستن که وقتی تو موضوع ازدواج پست میدن میخوان با پستشون برسونن آقایون بچه ننه هستن
چند خط دیگه هم ادامه میدادم خودش یه کتاب میشد راستی اینم بگم برا من همچین مسئله ای پیش نیومده که من بگم ننم اجازه نداده و دختر بگه برو بچه ننه و بیاد اینجا بر علیهم پست بده، من فقط تو این موضوع های سایت فهمیدم که میشه مخ خانومی را تو فرغون ریخت و دست آخر بگم مامان گفته تو باید ادامه تحصیل بدی و بیخیال ازدواج (خوب تجربه رو از همین جاها کسب میکنن دیگه)
تاکی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
دوستان عزیز و خوبم سلام به همگی.چند روزه که دارم صحبت های همه ی شما دوستان رو دنبال میکنم.نظرات اینقدر برام جالب بود که حتی اونها رو پرینت گرفتم.
دلم میخواد من هم تجربه ها و تحقیقات اکتسابی خودم رو در اختیار شما قرار بدم هر چند شاید تجربه ی عملی نباشه ولی خوب به نتایجی که رسیدم و فکر میکنم تا اندازه ای صحت داشته باشه.
اما اگه اجازه بدید نظرم را با طرح یک صورت مسئله عنوان کنم. از همین جا هم میخوام خواهش کنم که منو کمک کنید ونظر بدهید.حسین آقا خیالتون راحت از بحث منحرف نمیشم اما سوال زیر اجازه میده که من راحتر به جواب سوال شما یعنی مخالفت خانواده با این نوع ازدواج و عکس العمل فذزند پاسخ بدهم ممنون میشم با من همراه بشین.
تصور کنید دو نفر بعد از سالها زندگی زیر یک سقف (حالا باعشق )به نتایج زیر میرسند که این نتایج منجر به افسردگی و توام با یک سری از مشکلات است.
اول:تصور زندگی یک پسر سالم با دختری معلول.
پسربه این نتیجه میرسه که بهتر بود فردی رو انتخاب میکرد که هیچ مشکلی نداشت و زندگی لذت بخش تر میبود.در کنارش دختر به این نتیجه میرسه که اگر با پسر معلولی ازدواج کرده بود بهتر درک میشد به لحاظ هم نوع بودن و با او راحتر بود و....
حالت دوم:تصور زندگی دخترمعلول و پسر معلول
دختر و پسر به این نتیجه میرسند که در زندگی هر دو نفر همدیگر رو درک میکردند اما برای حل بسیاری از مسائل و مشکلات دختر نیازمند این بوده که شاید اگر با پسر ی سالم ازدواج کرده بود امورات زندگی به نحو بهتری اداره میشد و میتوانست در خیلی از موقعیت ها که قادر به انجام برخی از امور نیست از ایشان استفاده کند. یا به عکس پسر معلول تصور کند که اگردختر سالم بود کیفیت زندگی بهتر میشد و دختر نداشته های پسر معلول را جبران مینمود در واقع هر یک از طرفین به این نتیجه برسند که همراه شدن فردی سالم میتوانست نداشته های آنها را جبران نماید.
ممنون میشم نظراتتون را راجع به دو دیدگاه بالا بیان فرمایید.
شاد بودن تنها انتقامی است که میتوان از زندگی گرفت.
ارنستو چهگوارامن زندگي را دوست دارم، ولي از زندگي دوباره ميترسم
دين را دوست دارم ولي از کشيش ها ميترسم
من قانون را دوست دارم ولي از پاسبانها ميترسم
سلام را دوست دارم، ولي از زبانم ميترسم
من ميترسم پس هستم
اين چنين ميگذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم ولي از روزگار ميترسم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)