سلام
به خاطر علاقه ی شدیدم به درس و کتاب،پارسال دوباره ثبت نام کردم برای دانشگاه البته غیرانتفاعی که الف میگی قبلش باید پول ریخته باشی بدتر از دانشگاه آزاد!
.
پس از مدتها کشمکش روحی اولین حضورم با ویلچیر رو استارت زدم.مسئولین دانشگاه هم بزرگواری ! کردند منت نهادند که موقع امتحان از طریق پارکینگ که همکف هست مستقیم وارد سالن امتحان بشم.(دیگه همه سالم و من و پنجاه شصت جفت چشم دخترانه و پسرانه و کنجکاو! مشغول رصد کردن زوایای داخلی و باطنی بنده!)
.
بگذریم!
ترم اول که مسئول محترم آموزش خانم... فرمودند با توجه به وضعیت جسمانیت هر امتحانی نیومدی حذف می کنیم در پروندت.
منم به خاطر مشکل در نوشتن تشریحی سه تا رو نرفتم(تا برای ترمای بعدی یه فکر اساسی بکنم)بعدش هم زد زیر حرفش و گفت بخشنامه اومده فقط دوتا درس مجازه اونم با گواهی پزشک!
بعدش ترم تابستان رو که حداکثر دو درس عمومی و پنج واحد بود رو ورداشتم!
اولی رو 5 دقیقه ای تست زدم و رفتم.دومی از شانس عتیقه ما افتاد با سالروز عقد حضرت علی و حضرت فاطمه!(چه مناسبتهایی که به عمرمون ندیدیم!)
به سالن آزمون که وارد شدم دیدم خنچه عقد درست کردن بعد سرایدار با یکی از مسئولان آموزش اومدن شروع کردن جابه جایی صندلی ها!با صدای وحشتناک انگار من نامرئی هستم!
البته قبلش سرایدار افغانی که شعورش بالاتر از بقیه بود به من اشاره کرد و گفت این اینجاست،مسئول محترم هم گفت عیب نداره !!! اون صندلی ها رو اون مدلی کن استادا بشینن!میزا اون مدل!!!
من و تمرکز داغون قبل امتحان!با اونهمه سر و صدا!تازه یادشون هم رفته بود برگه امتحان و پاسخنامه رو بیارن!به همراهم گفتم برو دنبالش!!!
برگه رسید و دیدم انگار نه انگار بازم کارشون رو دارن ادامه می دن!برگشتم به مسئول آموزش گفتم خانم ...به من پنج دقیقه مهلت بدین امتحانم رو می دم و میرم!با این سر و صدا امتحان با اعمال شاقه هست!یه لبخندی زد و منم گفتم حله لابد!رفت بیرون و باز هم ادامه سر وصدا.نمی دونم چند میشم ولی با توجه به زحماتم حقم 20 بود ولی شک دارم .
.
در آخر سخنم اینه یه دانشگاه فرهنگی در بالاشهر تهران که حال و روزش این باشه شما انتظار دارید مردم رفتارشون رو با معلولین و افراد کم توان بهتر کنن؟دولت بیاد حمایت کنه؟
وقتی همه چی شد مذهب و نقش بازی کردن و ریا! میشه همین!
24 ساعت هم حدیث میاد بیرون که هرکی ناقص یا بیمار شده گناه کرده! پس همه ی شما ها دارید نتیجه ی خطاهاتون رو میدین؟چه از بدو تولد چه بعدها به واسطه ی حادثه!
دیگه حرفی ندارم.متاسفم برای خودم که در کشوری متولد شدم که آلوده ی مذهبی هست که تفکر و تعقل جایی در اون نداره!و برای اینکه زندگی مردمش رو بهبود ندن دائم می گن قسمتت بوده !خواست خدا بوده!
انگار خدا فقط اینورا اومده به کشورهای دیگه سر نزده!