سلام به دوستان اسپیشالی عزیزم
می خوام اینبار از خودم و فیلمنامه هام بگم که می نویسم ولی نهادهای حمایتی که شعار میدن و حمایت نمی کنند بگم . راستش شبکه پنج تهران مدتی هست فیلمی رو با عنوان یاداشت های خانم خانه دار پخش می کنه بگم ، من سال 1387 همون موقع ، که خدا توان نویسندگی رو بهم داد و شروع به نوشتن کردم ، چند کار نوشتم که یکی با همین موضوع بود
تا کنون برای توانم به خیلی از نهادهای حمایتی که مراجعه کردم ولی هیچ حمایتی نشدم و از مدرک تحصلی خواستن (یعنی مدرک فیلمنامه نویسی و یا قصه نویسی) خواستن. منم از همون سال 1390 دیگه بی خیال شدم
از همون سال 1390 که بی خیال شدم ، کلی از ایده هام ساخته شده ، یعنی نویسنده ها نشستن فکر کردن و به این ایده ها رسیدن که من قبلا رسیدم و نوشتم (نوش جون شون چون نشستن فکر کردن و دنبالش رو گرفتن ) و الان اونا ساختن به جای که کار من ساخته می شد
برام سخت بود و هست ولی باید قبول کنم که خودم خواستم، خودم خواستم چون الان فهمیدم که باید خودم تلاش کنم تا به موفقیت برسم و منتظر وعده حمایت کسی نباشم ( دقت کردین همش گفتم خودم ، چون خودم مهم هستم ،چون خودم می تونم زندگیم رو تغییر بدم و دنبال کنم که الان اینطور عصبانی نباشم )
تذکر:این پست اگر جا به جا بشه و یا حذف بشه به شدت قوانین سایت رو بهم میزنم به طوری که مسوالان از ترسشون هی آنلاین باشن ، چون من دارم از تجربه تلخی که کردم واسه معلولین میگم و مشابه و یا چیز دیگیر نیست که بخواد سایت رو شلوغ کنه.