alt
نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: فلسفی نبودن زبان فارسی و چالش در امر ترجمه

  1. 9,068 امتیاز ، سطح 28
    53% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 282
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1394/06/02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    9,068
    سطح
    28
    تشکر
    298
    تشکر شده 582 بار در 153 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    فلسفی نبودن زبان فارسی و چالش در امر ترجمه

    #1 1394/06/21, 15:36
    نقدهای همیلتن در کتاب «فلسفه زندگی: تأملاتی در باب حیات، معنا و اخلاق» به‌منزله‎ی نقد فلسفه‌ی کلاسیک دانشگاهی نیست، بلکه این نقدها به دنبال این است تا مهارت‎هایی در فیلسوفان تقویت شود که بتوانند از خودشان بنویسند.


    فرهنگ امروز/ فاطمه امیراحمدی: به‌تازگی کتاب «فلسفه‌ی زندگی: تأملاتی در باب حیات، معنا و اخلاق» نوشته‌ی «کریستوفر همیلتن» با ترجمه‌ی «میثم محمدامینی» به همت فرهنگ نشر نو منتشر شده است؛ این کتاب مجموعه‌ای است از چند جستار یا مقاله‌ی فلسفی که مطابق تقسیم‌بندی رایج در حوزه‌ی «فلسفه‌ی اخلاق» قرار می‌گیرد، جستارهایی درباره‌ی تولد و مرگ، فضیلت و شکوفایی انسان، اخلاق و منش، صدق و واقعیت، دانایی، نسبی‌گرایی، پوچی و سرنوشت، اخلاق و زندگی، نیاز به خواب، ترس از مرگ و رابطه‌ی جنسی است که از دیدگاه فلسفه‌ی اخلاق تحلیل و بررسی شده است.

    نشست هفتگی شهر کتاب در روز سه‌شنبه سوم شهریور به بررسی این کتاب اختصاص داشت. این نشست با حضور «ضیاء موحد»، «محسن جوادی»، «حسین‌ شیخ‌رضایی» و مترجم کتاب برگزار شد. در ادامه مشروح سخنان مترجم و ضیاء موحد می‎آید.

    میثم محمدامینی: رویکرد نوین این کتاب، بازگشت به فلسفه‌ی گذشته است

    در ابتدا درباره‌ی کتاب باید بگویم که نویسنده‎ی این اثر «کریستوفر همیلتن» علاقه‎ی زیادی به رابطه‌ی فلسفه و ادبیات دارد و از جمله کارهایی که وی انجام می‎دهد و نیز تدریس می‌کند کار روی سبک‌های ادبی و متن‎های فلسفی در زبان‌های مختلف است؛ روی این موضوع نیز تحقیق و مطالعه انجام داده است و مقاله‌های بسیاری نوشته است.

    این کتاب در حوزه‌ی فلسفه‌ی اخلاق قرار دارد و شاید لازم باشد دیدگاه سنتی که نسبت به اخلاق فلسفی وجود دارد را تغییر دهیم و به آن وسعت ببخشیم؛ چراکه اخلاق حوزه‌های گسترده‌تری را شامل می‌شود. مقدمه‌ی این کتاب مهم است، شاید به جذابیت ۱۱ فصل دیگر نباشد، اما اهمیت بنیادین دارد.

    در مقدمه‌ی این کتاب نویسنده نقد جدی و اساسی به فلسفه‌ورزی به‌ویژه فلسفه‌ورزی حرفه‌ای و دانشگاهی وارد می‌کند و ازاین‌رو یک رویکرد نو و جدیدی را معرفی می‌کند که به نوعی بازگشت به فلسفه‌ی گذشته است، به معنای حکمت و عشق به دانایی. او معتقد است فلسفه‌ی حرفه‌ای و دانشگاهی از یک سلسله اهداف اولیه‌ی خود دور افتاده است، به خصوص در درک معنای زندگی؛ برای همین در مقدمه این رویکرد جدید را یک نوع سرمشق قرار می‌دهد و ۱۱ فصل دیگر نوشته شده است.

    در ۱۱ فصل بعدی کتاب، همیلتن درباره‌ی تولد، مرگ، اخلاق، منش، صدق و واقعیت صحبت می‌کند، در واقع یک مباحث گسترده‌ای را پوشش داده است که حجم کم کتاب نشان می‌دهد که به طور کامل توضیح داده نشده است، اما شروعی برای این نوع پرداختن به مسائل است.

    او می‌گوید اگر ما از فلسفه انتظار داشته باشیم تا زندگی را برای ما معنا کند و درک عمیق‌تری به ما ارائه دهد، این فلسفه‌هایی که در دانشگاه‌ها در حال تدریس است با زندگی واقعی خیلی فاصله دارد.

    همیلتن در کتاب نقل‌قولی از رابرت نوزیک (فیلسوف سیاسی) می‌آورد و می‌گوید، شکلی در کار فلسفی است که به نظر می‌آید شبیه هل دادن خیلی چیزها درون محیط ثابت به شکل مشخص است، اما همه‌ی چیزهایی که بیرون است باید در این چارچوب بگنجد، مع‌ذلک محتوا را با فشار از یک سو به درون مرزهای محوطه‌ی خشک هل می‌دهید، اما از سوی دیگر بیرون می‌زند، چیزهایی که بیرون زده را فشار می‌دهید، اما چیزی دیگر از جایی دیگر بیرون می‌زند، سپس سعی می‌کنید با زور و فشار و بریدن گوشه‌ی چیزها آن‌ها را کنار هم جای دهید و کاری می‌کنید که در نهایت تمام چیزها در وضعیتی کم‌وبیش ناپایدار در کنار هم و در درون چارچوب قرار گرفته‌اند؛ هر چیزی را که خوب جا نگرفته است به دوردست‌ها پرت می‌کنید تا کسی متوجه آن نشود، به‌سرعت زاویه‌ای را پیدا می‌کنید که از آنجا به نظر می‌رسد همه‌چیز حسابی کنار هم قرار گرفته‌اند و پیش از آنکه چیز دیگری از جایی دیگر بیرون بزند و خیلی به چشم بیاید چند عکس می‌گیرید، بعد هم در تاریک‌خانه ترک و شکاف و پارگی در ترکیب را پاک و اصلاح می‌کنید، حال تنها کاری که باقی مانده است این است که این عکس را به‌عنوان بازنمودی از وضعیت زمین به طور عمومی منتشر کنید.

    در ادامه پرسیده می‌شود که چرا فیلسوفان می‌کوشند که همه‌چیز را در چارچوب ثابت می‌بینند و چرا به دنبال چارچوب دیگر نمی‌روند؟ یا چرا نمی‌گذارند همه‌چیز در همان جایی که هست باقی بماند؟ اینکه همه‌چیز در درون این چارچوب ثابت قرار بگیرد چه فایده‌ای دارد؟

    پاسخی که همیلتن به این پرسش‌ها می‌دهد، می‌گوید صورت و شکل اندیشه‌ورزی و نیز نگارش فیلسوفان در این مسئله دخیل است که در سطح غیرشخصی می‌نویسند، گویا هیچ‌یک از ویژگی‌های آن فیلسوف نباید در نوشته‌ی او بیاید؛ ازهمین‌رو، از نوشتارها و موضوع این نوشتارها نمی‌توان فهمید این نوشته برای کیست، در واقع یک نوع یک‌سان‌سازی بین تمام آن‌ها اتفاق افتاده است و ویژگی و ممیزی افراد به فراموشی سپرده شده است.

    به همین دلیل نقد همیلتن به این مسئله است و نقد او را می‌توان مثبت ارزیابی کرد؛ زیرا برای آن راهکاری را پیشنهاد می‌دهد و راه‌حل ارائه می‌کند و یک نوع شکل اندیشه‌ورزی و فرزانه‌ورزی پیشنهاد می‌دهد و این کتاب منبعی است که می‌توان با آن به این رویکرد پرداخت، زیرا بیان فیلسوف از بیان شخصی فاصله می‌گیرد و این بیان غیرشخصی باعث می‌شود که انتقادهایی به آن وارد شود؛ اما همیلتن می‌گوید باید این حساسیت‌ها اهمیت داده شود و به همین دلیل است که این کتاب به ادبیات بسیار نزدیک است و نقل‌قول‌هایی در متن می‌آورد که تصنعی نیست و از سوی خواننده قابل پذیرش است.

    نقل‌قولی که از نوزیک خوانده شد از این سخن می‌گوید که به‌رغم حرفه‌ای و تخصصی شدن فلسفه وابسته به پرسش‎های بنیادی است.

    نکته‌ی دیگری که شاید لازم به یادآوری در مورد متن این کتاب باشد این است که این‌طور پرداختن به مسائل فلسفی به دنبال راه‌حل قطعی نیست، در واقع هرکسی که با مسئله‌ای مواجه می‌شود سعی می‌کند یک روایتی از مسئله‌ای که به آن می‌پردازد معرفی کند و این نوع نگاه به فلسفه که بخواهد مسائل را معرفی و تبیین کند و سپس راه‌حلی نیز ارائه دهد، نگاه درستی نیست.

    نکته‌ی پایانی اینکه، نقدهای همیلتن به‌منزله‌ی نقد فلسفه‌ی کلاسیک دانشگاهی نیست، بهتر است این نوع نقد را از این زاویه ببینیم که به دنبال چیزهای دیگر برای اضافه شدن به مسائل قبلی است و مهارت‌هایی در فیلسوفان تقویت شود که بتوانند از خودشان نیز بنویسند.


    ضیاء موحد: زبان ما هنوز زبان فلسفی نیست

    من قصد دارم در مورد ترجمه‌ی برخی واژه‌های برگردان‌شده در این کتاب صحبت کنم، به‌عنوان مثال واژه‌هایی که به «صدق و واقعیت» ترجمه شده‌اند. واژه‌ای که به‌عنوان «واقعیت» برگردان شده است «Reality» است، اما بین Reality و actuality تفاوت وجود دارد. در مقابل Reality واژه‌ی appearance قرار دارد؛ آنچه که «حقیقی» است و آنچه که «ظاهری» است و در واقع باطنی ندارد.

    و اما actuality که در این متن به «واقعیت» ترجمه شده است ولی در مقابل آن Possibility قرار دارد؛ یعنی چیزی که «واقعیت» است اما در مقابل آن «امکان» وجود دارد.

    کسانی که اهل‌فلسفه هستند متن‌های فلسفی را سعی دارند که درست به کار ببرند. در متن هر جا که Reality است به‌عنوان واقعیت درست آمده است، اما مترجم این واژه را در جایی «واقعیت» ترجمه می‌کند و در جایی دیگر «صدق» و یا معادل‌هایی دیگر آورده است، البته مترجم مقصر نیست زیرا زبان ما هنوز زبان فلسفی نیست.

    تفاوت Reality و actuality را با مثالی برای شما روشن می‌کنم؛ مثلاً می‌گوییم اگر فلانی کمتر غذا می‌خورد وزن او کمتر از آن بود که واقعاً هست (actuality)، اما اگر گفته شود که فلانی اگر کمتر غذا خورده بود وزن او کمتر از آن بود که حقیقتاً هست، این معنی ندارد زیرا وزن حقیقی نداریم.

    و اما واژه‌ی «صدق»، مسئله‌ی صدق باید حتماً صدق ترجمه شود، از این نظر متون کلاسیک ما خیلی به ما کمک می‌کند، وقتی ما یک معادلی را انتخاب می‌کنیم این معادل باید همه جا یک‌سان بیاید و بتوانیم صرف کنیم: صدق، صادق، تصدیق، مصداق؛ حال اگر قرار باشد به جای این کلمات راست و دروغ گذاشته شود، صدق می‌شود راستی و در مقابل کذب، دروغ نمی‌توان آورد، ناراستی می‌شود گفت اما ناراستی لزوماً به معنای دروغ نیست، اگر کسی سخن راست نگوید به این معنی نیست که دروغ می‌گوید.

    این ایرادها، ایرادهای ملالغتی نیست، بلکه لازم است ما آن‌ها را یک‌دست کنیم؛ تقریباً Real به کار برده شده است همیشه به واقع‌گرایی اخلاقی ترجمه شده است و این درست نیست.

    اما مسئله این است که آیا مفاهیم اخلاقی به امور حقیقی هم ارجاع می‌دهند یا خیر؟ اولاً باید دید جمله‌های اخلاقی صادق و کاذب دارند یا خیر، اگر صادق و کاذب دارند به چه اعتباری است؟ به اعتبار امر حقیقی است؟ حقیقت‌گرایان اخلاقی معتقدند بله به امر حقیقی ارجاع می‌دهند.

    بنابراین، اینکه ما بگوییم یک امور حقیقی وجود دارد که آن پایه و بنای صدق و کذب اصول اخلاق هستند، سخن درستی نیست.

    نهایتاً می‌خواهد بگوید که هر فردی برای خودش یک اخلاق دارد و ما باید اصول اخلاقی را از مجموعه‌ی زندگی بیرون بکشیم و حکم کلی را تنها مذهب‌ها و ایدئولوژی‌ها می‌دهند.

    در واقع آن‌ها یک راه‌حل منحصربه‌فردی را برای خود در نظر می‌گیرند و معتقد هستند این هست و جز این نیست و اصول اخلاقی‌شان جزم (Dogma) دارد و مبنای کارشان است؛ اما انسان اخلاقی متوجه می‌شود بین خودش و دیگران چیزهای مشترک زیادی وجود ندارد و در بسیاری از مسائل اخلاقی با هم مشترک نیستند و اینکه جست‌وجو کنند و اصولی بیابند که تمام افراد روی آن متفق باشند وجود ندارد.

    نکته‌ی جالبی که در این کتاب می‌بینیم این است که در موارد مختلف از متون ادبی مثال می‌آورد و بار دیگر برای کسانی که ادبیات و رمان را دارای اهمیت نمی‌دانند باید بگویم که منبع و منشأ مسائل و دل‌نگرانی‌های اخلاقی رمان‌ها هستند؛ یکی از بزرگ‌ترین این افراد نیز داستایوفسکی است که در این کتاب از او نقل‌قول‌هایی شده است. در مجموع باید بگویم برگردان کتاب ساده و روان است.
    6 کاربر مقابل از meaning عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. pooya, آیدا, خزون, مهاجر, نارون, نیلوفر

    meaning آنلاین نیست.

  2. 9,068 امتیاز ، سطح 28
    53% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 282
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1394/06/02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    9,068
    سطح
    28
    تشکر
    298
    تشکر شده 582 بار در 153 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #2 1394/06/21, 19:45
    مگر پشت هر زبانی فلسفه ایی هست؟
    منظورم اینه مگر زبان ها فلسفی اند؟یا فلسفه ایی پشت هر زبانی هست؟
    انسان ها با توجه زندگی اجتماعی و جهت ارتباط زبان ها رو تولید کردند و هر منطقه ایی زبان مخصوص بخود رو داره حال این انسان هایی که زبان ایجاد کردند به فلسفه زبان واقف بودند؟
    سلام راستش موضوع و مقوله زبان شناسی و مطالعه روی زبان و زبان ها چیزی هست که ذهن و دل خودم رو مدت هاست مشغول خودش کرده و این مدت اخیر شدت بیشتری هم گرفته --شوربختانه یا خوشبختانه خودم هم آدمی نیستم که از کسی سوالاتم رو بپرسم یا شایدم کسی اطرافم نیست که بپرسم و معمولاً جواب سوالاتم رو با فکر کردن و قدری مطالعه کردن بدست می آرم؛ در حد خودم جواب سوال شما رو میدم در حد اینکه هر دومون دانش آموز هستیم نه اینکه من چیزی بدونم چون گفتم خودم هم دارم روی این موضوع فکر میکنم مدت هاست و یاد می گیرم. د. ضیاء موحد منتقد این کتاب خودش یک منطق دان هست و اگر اشتباه نکنم دکترای خودش رو در فلسفه علم گرفته و کارشناسی یک رشته فنی-مهندسی داره. ایشون انسان اندیشمندی هستند و بنده بهشون علاقه دارم و در این رابطه درست می فرماید زبان فارسی زبان بسیار سطحی است و علمی نیست،ما بعد از اندیشمندان و دانشمندان بزرگی مانند ابن هیثم و پورسینا و ابوریحان بیرونی و عباس بن فرناس و مریم اسطرلابی و امثال ذالک در دورانی موسوم به دوران طلایی اسلام که با زبان عربی فکر می کردند و اندیشه های خودشون رو تالیف می کردند، با شروع دوره صفویه و تلاش برای تشکیل یک قدرت مرکزی سیاسی برای کنترل ایران تحت حکومت مرکزی در دست فارس ها یا به معنای دقیق تر آریایی ها ایران در یک سراشیبی علمی قرار گرفت و بیشتر و بیشتر شاعر و فقیه شیعی تربیت کرد تا عالم(دانشمند) و حکیم و اندیشمند و رفته رفته زبان مرسوم مجامع علمی سطحی تر و رقیق تر شد تا جایی که در زمان قاجار و پهلوی ما دانشمندان علوم مختلف خودمون رو برای یادگیری به کشورهای اروپایی می فرستادیم و در اونجا علوم رو به زبان انگلیسی(در اصل لاتین) و فرانسوی و آلمانی می آموختند و وقتی وارد ایران میشدند میدیدند اندیشمندان درون وطنی با یک زبان سطحی و بی مایه گفت و شنود می کنند؛ زبانی که الان در بین تحصیل کردگان با اون سر کلاس بحث می کنند و می اندیشند اصلا تولید علم و فکر و اندیشه نمی کند برای همین دانشجویان خوب دست به دامن زبان هایی مانند عربی و انگلیسی و فرانسوی برای پرورش اندیشه خود میشوند. د. ضیاء موحد هم اگر متن بالا رو با دقت خونده باشید نشون دادند که اصلا ترجمه کردند به این زبانی که الان بین مردم ایران مصطلح است سخت و به تعبیر من خیانت به متن اصلی است برای همین من بارها خواستم کتاب ترجمه کنم ولی پشیمون شدم. ایشون در همین متن می گن :
    از این نظر متون کلاسیک ما خیلی به ما کمک می‌کند،
    متون کلاسیک همون متون کهن و قدیمی علمی هست که کلمات عربی زیادی هم دارد. البته زبان پارسی قدرت زیادی دارد اما چیزی که ما الان با اون کتاب های ترجمه شده رو می خونیم نه پارسی هست نه اون فارسی که ابوریحان بیرونی و امام محمد غزالی و پورسینا با اون می اندیشیدند و حرف می زدند.
    7 کاربر مقابل از meaning عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. 1228, pooya, آیدا, من هستم, مهاجر, نارون, نیلوفر

    meaning آنلاین نیست.

  3. 62,753 امتیاز ، سطح 77
    69% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 497
    53.0% فعالیت
    جایزه ها:
    برگزار کننده مسابقه عکاسی با موضوع وسایل کمکیبهترین کاربر به انتخاب دور اول شورا
    تاریخ عضویت
    1348/10/11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,213
    امتیاز
    62,753
    سطح
    77
    تشکر
    9,676
    تشکر شده 6,321 بار در 1,259 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #3 1394/06/22, 03:19
    سلام
    ممنون برای مطالب خوبتون
    من اطلاعاتم در این زمینه خیلی کمه ولی اتفاقا چند روز پیش با یکی از دوستانم راجع به تأثیر واژه‌ها و زبان در فکر صحبت میکردیم. و این سؤال برای من مطرح شد که آیا زبان، نوع فکر هر فرد رو محدود می‌کنه یا توضیح فکر رو برای فرد دیگر؟ مثلا کسی که هنوز هیچ زبانی رو نمیدونه، نمیتونه فکر کنه؟ یا فکر میکنه اما امکان انتشار فکرش رو نداره؟
    پیشاپیش ممنون
    5 کاربر مقابل از نارون عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. m.bagheri, meaning, pooya, مهاجر, نیلوفر
    ===============================
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    ===============================

    امام علی (ع): اندیشیدن به خوبیها، آدمی را به انجام دادن آن برمی‌انگیزاند.
    ===============================
    نارون آنلاین نیست.

  4. 9,068 امتیاز ، سطح 28
    53% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 282
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1394/06/02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    9,068
    سطح
    28
    تشکر
    298
    تشکر شده 582 بار در 153 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #4 1394/06/23, 08:22
    نقل قول نوشته اصلی توسط نارون نمایش پست ها
    سلام
    ممنون برای مطالب خوبتون
    من اطلاعاتم در این زمینه خیلی کمه ولی اتفاقا چند روز پیش با یکی از دوستانم راجع به تأثیر واژه‌ها و زبان در فکر صحبت میکردیم. و این سؤال برای من مطرح شد که آیا زبان، نوع فکر هر فرد رو محدود می‌کنه یا توضیح فکر رو برای فرد دیگر؟ مثلا کسی که هنوز هیچ زبانی رو نمیدونه، نمیتونه فکر کنه؟ یا فکر میکنه اما امکان انتشار فکرش رو نداره؟
    پیشاپیش ممنون
    سلام هر کودکی پیش از آنکه به دنیا بیاید یک زبان خام درون خود دارد که با خود آن را به دنیا می آورد و پس از آنکه به دنیا می آید به هر زبانی که آموزش ببیند تمامی واژگان دریافتی را بر روی آن زبان درونی خود قرار می دهد.[انقلاب سوم زبان شناسی]یعنی با یک کودک پیش از آنکه بدنیا بیاید شما می توانید درباره تمامی واژگان دنیای حقیقی با او حرف بزنید و او بدون آنکه آنها را ببیند می تواند آنها را ادراک کند،شما فقط با او درباره نان، گلدان،خانه، خیابان، زمین و الخ حرف می زنید و آموزش می دهید تعریفات اشیارا ولی چون درکی پیشین از این واژگان دارد تنها آنها را پردازش و با الگوهای ذهنی بخاطر می سپارد. این کودک در بزرگسالی هم اینگونه است هر انسانی از واژگان مجردی مانند توصیف اشیای مجرد ریاضی درکی ذاتی و شهودی دارد با اینکه این اشیای مجرد را(به چشم خود) هرگر ندیده است.گفتاوردی از گودل می تواند اثباتی بر این مدعا باشد:
    «علی‌رغم جدایی ذوات ریاضی از حس تجربی، ما مؤکداً چیزی شبیه درک از این ذوات تئوری مجموعه‌ها را دارا هستیم. زیرا ملاحظه می‌کنیم که بنداشت‌های این تئوری خود را به عنوان ذواتی حقیقی تحمیل می‌کنند. هیچ دلیلی وجود ندارد که چرا ما اعتماد و اطمینان کمتری به این نوع درک داشته باشیم درکی که من آن را شهود ریاضی می‌نامم. این درک کمتر از درک حسی نمی‌باشد.»
    انسان به محض اینکه با اندیشیدن از آنچه پیشتر آموخته است یک مفهوم جدید می سازد، برای اینکه آنها را در قالب واژه تولید کند واژه های جدید و ترکیبی نویی با زبان(هر زبانی که او می فهمد) می سازد.
    4 کاربر مقابل از meaning عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. 1228, آیدا, نارون, نیلوفر

    meaning آنلاین نیست.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •