«چند ماهی بود به آمریکا آمده بودم. یکی از چیزهای که در خیابان و محیطهای عمومی توجه من را به خود جلب میکرد وجود تعداد بالای معلولان نسبت به جمعیت بود چیزی که در کشورمان ایران کمتر به چشم میآمد. این پرسش برایم ایجاد شد که چرا این کشور که جزو کشوهای پیشرفتهی دنیا است تا این اندازه معلول دارد. مدام با این پرسش در ذهنم کلنجار میرفتم. هر چه زمان بیشتری از حضورم در آمریکا گذشت به وجود امکانات مناسب برای معلولان بیشتر پی بردم و متوجه شدم دلیل تعداد بالای معلولان که به چشم میآید این است که آنها برای بیرون آمدن از خانه و زندگی روزمره با مشکلات بسیار کمتری نسبت به ایران مواجه هستند و از اینرو بیرون آمدن از خانه را به گوشهی عزلت گزیدن ترجیح میدهند. گذشت و گذشت تا وارد دانشگاه شدم. با آغاز ترم جدید دانشگاهی در آمریکا متوجه شدم که خانمی از همکلاسهایم ناشنوا است. برای اینکه این همکلاس ناشنوا بتواند از درسهای استاد استفاده ببرد سه نفر که مسلط به زبان اشاره هستند در کلاس حضور مستمر دارند و هر کدام از اینها یک به یک کنار استاد میایستند و همزمان با استاد به ترجمهی درس برای شاگرد ناشنوا به زبان اشاره میپردازند. اینها همهی سخنان استاد حتا حالتهای بیانی او را نیز با چهرهی خود به شاگرد منتقل میکنند. علاوه بر اینها هر سخنی که شاگردان میگویند و به ترجمهی آن در فرآیند یادگیری نیازی نیست را نیز ترجمه میکنند.
این سه نفر چند دقیقه به چند دقیقه جایشان را با یکدیگر عوض میکنند تا فقط یک مترجم نباشد که خسته بشود و از کیفیت کار کم بشود.
نکتهی دیگر این بود که دختر خانمی دیگر از همکلاسها از ابتدای ترم فقط لپتاپ کوچک خود را میگشود و سخنان معلم را تایپ میکرد و پایان کلاس میرفت و هیچوقت ندیدم که استاد از او در کلاس درس، مشارکتی بخواهد. نه امتحانی میداد و نه کاغذی و تمرینی دریافت میکرد.اینکه این همکلاسی چگونه درس میخواند نیز از کنجکاویهای این ترم من بود که پاسخی برای آن نداشتم.
دیروز آخرین روز کلاس بود. دیدم این همکلاس ناشنوا گلدانی آورده و در پایان کلاس به این دختر که در طول ترم فقط سخنان استاد را تایپ میکرد هدیه داده است. مترجم هم در این میان پیام محبتآمیز دختر ناشنوا را برای تایپیست جوان ترجمه میکرد. کنجکاوی بر من غلبه میکند و کار خانم تایپیست را میپرسم. کار این خانم این بوده است که کل سخنان استاد در کلاس را برای همکلاس ناشنوای ما تایپ کند تا او بعد از هر جلسه به کل سخنان استاد دسترسی داشته باشد.
در واقع این دانشجوی ناشنوا برای فهم بهتر کلاس از طرف دانشگاه چهار نفر در کلاس در اختیار دارد. سه نفر کلاس را به صورت همزمان برای او به زبان اشاره ترجمه میکنند و یک نفر نیز کل کلاس را تایپ میکند و در اختیار این دانشجو قرار میدهد.
حالا دیگر بهتر میتوانم حضور فعال معلولان را در جامعه درک کنم.»
(نظر شما در مورد این دیدگاه ِ یکی از همراهان توانا چیست؟)
=================================
مطلبی بود که از فیس بوک برداشتم منبع نداشت
ولی واقعا همچین چیزی حقیقته؟