alt
پاسخ به موضوع
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از 11 به 19 از 19

موضوع: سوال یک معلول از همه بخاطر مشکلش

  1. 59,699 امتیاز ، سطح 75
    77% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 351
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    نفر اول مسابقه بهترین تاپیک با موضوع محرم
    تاریخ عضویت
    1391/02/14
    محل سکونت
    مشهد
    نوشته ها
    1,989
    امتیاز
    59,699
    سطح
    75
    تشکر
    10,324
    تشکر شده 10,054 بار در 2,010 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #11 1394/01/20, 12:56
    ناراحتی و ابراز تاسف دردی دوا نمیکنه
    خودش باید قدم برداره و بدون توقع از دیگران برای خودش زندگی کنه
    پیشنهاد من حضور تو جمع های دیگه است.
    اجتماع های ویژه معلولین هست که همه همدرد هستن و حضور تو این جمع ها به ادم انگیزه و اعتماد به نفس میده.
    نظر دیگران و اخلاقشون قابل تغییر نیست و نباید هم نگرش منفی اونا تو زندگی امثال ما تاثیر داشته باشه.
    3 کاربر مقابل از hasti63 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, laleh6, الهه61
    hasti63 آنلاین نیست.

  2. 15,416 امتیاز ، سطح 37
    71% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 234
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1393/01/24
    محل سکونت
    ایران: همدان
    نوشته ها
    690
    امتیاز
    15,416
    سطح
    37
    تشکر
    989
    تشکر شده 1,948 بار در 532 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #12 1394/01/20, 13:19
    خوب من اگر جای این خانم بودم که البته هم بودم ولی نه به این شدت سعی میکردم 1- هنرهای دستی خودم رو بالا ببرم کلاس برم و... خودش بره عضو جامعه معلولین میشدم با خانواده یا بی خانواده پیش بچه های دیگه میرفتم تا ببینم من تنها نیستم و به قول بابام نترس از تو چلمن تر هم هست که دارن راحت زندگی میکنم
    ببینین تنها راه نجات این خانم دست های این خانم هست باید هنر خودش رو بالا ببره بعد میتونه کار هایی کنه که بقیه نمیکنن بعد همه میفهمن اگر معلولینی مثل ما گا نداریم ولی چیزی کم نداریم فقط ی مشکلی هست

    نقل قول نوشته اصلی توسط فاطیما نمایش پست ها
    سلام...لطفا راه عملی برای دوستمون ارائه بدید...اینکه اعتماد بنفس داشته باش و خودتو ثابت کن و از اینجور حرفا فقط نصیحته... این دوستمون ظاهرا اونقدر شرایطش سخته که حتی فرصتی بهش نمیدند برای ثابت کردن خودش..من راه حلهایی دارم اما فقط میتونم به خودش بگم.. لطفا ایمیل یا هر چیزی که از ایشون میدونید بزارید اینجا...ممنون

    باتشکر از شما نظر شما درمورد پیشنهاد من و گفته کجرو چیه؟؟

    خوب حالا باید رهایی از این که البته خودمم دچارش بودم باید بگم این خانم باید هنر های دستی و فردیش رو بالا بره باید نشون بده چی میتونه بکنه باید کلاس بره باید تمرین کنه باید بره تو جامعه معلولین و با بقیه اشنا بشه باید هنر خودش نشون بدهبا ست هایی که هیچ کس جز ما ندارن درسته معلولیم ولی هیچ چیزی کم نداریم فقط ی کوچولو سرعت مون کمتراز دیگرانه
    فقط ی مشکل هست اونم اینه که بزارید کجرو بگه
    منم کجرو و کج روش و کج اهنگ
    هر مشكلي آسان شود از پرتو تصميم
    اشكال در اين است كه تصميم نداريم
    کاربر مقابل از zahabimahdi@gmail.com عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: ***رضـا***
    zahabimahdi@gmail.com آنلاین نیست.

  3. 15,715 امتیاز ، سطح 38
    9% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 735
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1390/12/11
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    431
    امتیاز
    15,715
    سطح
    38
    تشکر
    1,218
    تشکر شده 1,671 بار در 426 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #13 1394/01/20, 15:17
    مشکل این خانم از حقارت آشکاری ناشی میشه که خانواده اش از آن رنج میبرند! آنها شدیداً دچار خود کم بینی هستند و برای فهمیدن این نیازی نیست که روانپزشک باشید. وقتی نقصی در تو پیدا شد باید آنقدر خودت رو بالا بکشی ( ترجیحاً به لحاظ مالی در جهان سوم ) که مردم حقیر فرصت بالا آوردن سر برای دیدن نقصان تو را نداشته باشند و همیشه حریصانه زیر پاهایت را بپایند و مشغول سفره پهنت باشند، که در این صورت مطمئن باش هرگز فرصت و جرات تحقیرت را نخواهند یافت که هیچ بلکه استراحتی هم به دُم مبارک شان نمیدهند! این مردم هرکسی میتواند باشد.!!!
    3 کاربر مقابل از saleh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, eBRAHIMV, سروش
    saleh آنلاین نیست.

  4. 13,715 امتیاز ، سطح 35
    53% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 335
    13.0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1393/01/30
    محل سکونت
    تهران - نسیم شهر
    نوشته ها
    839
    امتیاز
    13,715
    سطح
    35
    تشکر
    2,021
    تشکر شده 2,054 بار در 710 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #14 1394/01/20, 15:45
    سلام
    مشگلات با مشاوره خانواده حل میشه
    یعنی با پدر و مادرت برو پیش مشاور خانوداه
    تا مشاور براشون توضیع کامل بده که دارن چه اشتباهی می کنند
    3 کاربر مقابل از رضاقلیخانی عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, eBRAHIMV, الهه61
    ""الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم""

    میدونی قشنگ ترین هدیه چیه؟
    این که الان روی این قلب ها کلیک کنی
    و از وبلاگ عاشقانم دیدن کنی

    رضاقلیخانی آنلاین نیست.

  5. 20,914 امتیاز ، سطح 44
    19% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 736
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1393/03/06
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    940
    امتیاز
    20,914
    سطح
    44
    تشکر
    3,847
    تشکر شده 2,732 بار در 880 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #15 1394/01/21, 04:37
    مثلا میگن طرف سرش به سنگ خورده و از کارهای قبلیش دست کشیده...

    این پدر مادر هم شاید سرشون باید به سنگ بخوره تا متوجه اشتباهشون بشن وگرنه بعیده با این توضیحات، چیزی عوض شه . . .
    4 کاربر مقابل از hadi123 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, eBRAHIMV, خزون, سیده فاطمه



    hadi123 آنلاین نیست.

  6. 15,715 امتیاز ، سطح 38
    9% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 735
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1390/12/11
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    431
    امتیاز
    15,715
    سطح
    38
    تشکر
    1,218
    تشکر شده 1,671 بار در 426 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #16 1394/01/22, 01:26
    در روزگار قدیم پادشاھی بود از نعمت شوکت متمتع و از دولت حشمت منتفع و خدم و حشمی وافر ھماره به
    خدمتگزاری وی شائق ... یک چشمش در کودکی بی فروغ شده بود و نمی دید و یک پایش را در روزگار جوانی
    قصاب روزگار از وی سلب کرده بود. پادشاھی بود یک پا و یک چشم. روزی از روزھا به سبب اشتیاقی که به ھنر
    در فطرتش به ودیعه گذارده شده بود، تصمیم گرفت به نقاشان دربار دستور بدھد که از وی تمثال و نگاره ای زیبا
    ترسیم کنند. ھمه نقاشان دربار از انجام این کار سر باز زدند. ھر یک با خود می گفت چگونه ممکن است از
    پادشاھی با چنین ظاھر و وجنه ناقصی نقشی زیبا بر روی صفحه پدید آید. ھر یک از نقاشان بیم آن داشتند که
    اگر پادشاه را با نقصانی که در ظاھرش حاصل شده بود ترسیم کنند، نقشی زیبا و شاه پسند جلوه نکرده ، چه
    بسا که حتی مورد مواخذه سلطان قرار گرفته، از مراتب بزرگی و عزت شان در پیش وی کاسته شود. اما از میان
    نقاشان در انتھا یکی پای جسارت بر ساحت رقابت نھاد و با ترسیم نقشی از پادشاه ساز موافق زده، چنان
    تصویر چشم نواز و فاخری از پادشاه ترسیم نمود که شگفتی حضار را برانگیخت و پادشاه را از این نقش نیکو دل
    به شور و ھیجان آمد. نقاش، پادشاه را در حالت شکار یک آھو در حالیکه بر روی ھدف نشانه رفته بود و یک
    چشمش را بسته و یک پایش را خم کرده بود، به تصویر کشیده بود.
    *****
    چو آن نقاش ماھر نیک بتوان / کشیدن نقش زیبایی ز ھر کس
    به شرط آنکه بنمایی محاسن / ز نقشت کم کنی خاشاک و ھر خس
    6 کاربر مقابل از saleh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, eBRAHIMV, habibi, hadi123, الهه61, سیده فاطمه
    saleh آنلاین نیست.

  7. 41,972 امتیاز ، سطح 63
    25% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 978
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    نفر دوم مسابقه هنری مذهبی رمضان 92نفر اول مسابقه تابستانه داستانک نویسینفر دوم مسابقه عکاسی زمستان 92نفر دوم مسابقه داستانک نویسینفر دوم مسابقه بهترین آواتار و امضا
    تاریخ عضویت
    1348/10/11
    محل سکونت
    استان اصفهان
    نوشته ها
    2,059
    امتیاز
    41,972
    سطح
    63
    تشکر
    7,470
    تشکر شده 9,558 بار در 2,137 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #17 1394/01/26, 14:32
    نقل قول نوشته اصلی توسط فاطیما نمایش پست ها
    سلام...لطفا راه عملی برای دوستمون ارائه بدید...اینکه اعتماد بنفس داشته باش و خودتو ثابت کن و از اینجور حرفا فقط نصیحته... این دوستمون ظاهرا اونقدر شرایطش سخته که حتی فرصتی بهش نمیدند برای ثابت کردن خودش..من راه حلهایی دارم اما فقط میتونم به خودش بگم.. لطفا ایمیل یا هر چیزی که از ایشون میدونید بزارید اینجا...ممنون

    سلام فاطیما جان
    میدونم از اعضای موفق وقدیمی سایت هستی و همیشه وبلاگت و مطالب شما رو دنبال میکنم.. جای تبریک داره قلمتون ..اینو میگم که بدونی همیشه دلم میخواست اعضای قدیمی که مخصوصا مشاور هم بودند مثل شما و قاصدک جان دوباره تو سایت فعال بشند تا مشکلات این چنینی را بشه براش راه حل پیدا کرد

    منم با راه کار عملی موافقم
    اما واقعیتش خصوصیش رو متوجه نشدم
    وقتی این دوستمون مشکلش را با تمام جزییات تو شبکه های اجتماعی گذاشته ..من بعید میدونم از اینکه راه حلی با تمام جزییات هم اینجا یا جاهای دیگه ببینه ناراحت بشند.

    شاید امروز یافردا معلولی یک چنین مشکلی براش پیش بیاد و این تاپیک را ببینه در این صورت پاسخ شما میتونه برای خیلیا پاسخگو باشه...

    به نظرم این جور تاپیکا اینطوری مفیدتر خواهند شد

    ممنون از اقا ابراهیم بخاطر مطرح کردن مشکلات وممنون از شما
    7 کاربر مقابل از Niloof@r عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, eBRAHIMV, habibi, nazdel, سروش, سیده فاطمه, نیلوفر
    Niloof@r آنلاین نیست.

  8. 26,740 امتیاز ، سطح 50
    19% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 810
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    نفر اول مسابقه شعر و گرافینفر دوم مسابقه عکس و قلم (بهار94)
    تاریخ عضویت
    1392/12/18
    محل سکونت
    شمال
    نوشته ها
    1,538
    امتیاز
    26,740
    سطح
    50
    تشکر
    5,855
    تشکر شده 4,935 بار در 1,544 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #18 1394/01/29, 18:25
    نقل قول نوشته اصلی توسط ebrahimv نمایش پست ها
    سوال زير رو تو يه پيج كه مخصوص سوال پرسيدنه ديدم گفتم اينجا هم بزارم
    تو فيس بوك جوابهاي جالبي هم داده بودن براش

    سلام دختری 26 ساله هستم،دچار فلج مادرزادی از ناحیه پا هستم،یکی از پاهام دچار مشکله و با عصا راه میرم،دو خواهر دیگه دارم که سالم هستن خدا رو شکر،مشکل اصلی من اینه که پدر و مادرم به شدت منو با رفتارشون آزار میدن،مثلا مهمون میاد میگن برو تو اتاق،مخصوصا مادرم، امروز برای صدمین بار این حرف رو زد، دلم میشکنه از رفتارش،یا مثلا میرن بیرون بگردن به من اصلا نمیگن تو هم بیا،یا مثلا با خواهرم حرفم شد بهم گفت تو زورت میاد ما راه میریم تو کج کج راه میری،هیچکس نمیتونه درکم کنه،خدا میدونه چقد دلم گرفته.من بلدم خیاطی کنم اما پدرم حمایتم نمیکنه کار راه بندازم،میگه کی لباسشو میاره پیش تو... دلم میخواست برم دانشگاه بازم حمایتم نکردن،از زندگی از خودم از همه چی بریدم،همیشه بهترین لباسا واسه اون دو تاست،واسه عید لباسی برام نخریدن گفتن تو که جایی نمیری،حتی مسافرت هم باهاشون نمیرم چون یه بار که رفتم و یکم دیر میجنبیدم هی میگفتن اَه و چرا اینو آوردین،دلم میخواد مثل همه باشم،کار مفید انجام بدم، احساس مفید بودن کنم،دلم میخواست رفیق داشته باشم،خیلی خیلی تنهام،بارها هم با پدر مادرم حرف زدم حتی عمه م باهاشون حرف زده که اینقد تفاوت نزارید اما انگار نه انگار چیکار کنم دیده شم؟؟باور کنید دلم میخواد بمیرم،با کاراشون منو سر خورده کردن، من همیشه میام اینجارو میخونم اما هر بار خواستم سوال بپرسم پشیمون شدم،چون حس میکنم هیچ راه حلی وجود نداره
    در اکثر موارد ما شاهد رفتاری کاملا" برعکس این خانواده در مواجهه با فرزند معلول خود هستیم ، ولی در شرایط این دختر ،بهترین راه اینه که با توجه به توانائیها و بهره گیری از امکانات محیطی که در آن زندگی میکند خودش را تا جائی که امکان دارد برای خانواده اش ثابت کند
    مثلا شغلی را برای خودش پیدا کند ولو با مزدی اندک { استقلال مالی خیلی مهمه } ، با دوستانش به مسافرت برد ولو یک روزه و امثالهم حتی با کارهای کوچک و کم اهمیت ،تا اینکه خانواده و اطرافیانش او را بپذیرند و بودن این دختر برایشان مهم باشد نه اینکه این دختر بخواهد خودش را به آنها تحمیل کند
    4 کاربر مقابل از habibi عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. eBRAHIMV, montazer65, سروش, سیده فاطمه
    خدایا چنان کن سرانجام کار
    توخشنود باشی ومارستگار
    habibi آنلاین نیست.

  9. 25,179 امتیاز ، سطح 48
    63% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 371
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    نفر سوم مسابقه نقاشی با نرم افزار Paint موضوع «معلولیت »
    تاریخ عضویت
    1393/08/16
    محل سکونت
    ایران.تهران
    نوشته ها
    995
    امتیاز
    25,179
    سطح
    48
    تشکر
    4,536
    تشکر شده 4,249 بار در 981 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #19 1394/01/30, 03:05
    نقل قول نوشته اصلی توسط ebrahimv نمایش پست ها

    سلام دختری 26 ساله هستم،دچار فلج مادرزادی از ناحیه پا هستم،یکی از پاهام دچار مشکله و با عصا راه میرم،دو خواهر دیگه دارم که سالم هستن خدا رو شکر،مشکل اصلی من اینه که پدر و مادرم به شدت منو با رفتارشون آزار میدن،مثلا مهمون میاد میگن برو تو اتاق،مخصوصا مادرم، امروز برای صدمین بار این حرف رو زد، دلم میشکنه از رفتارش،یا مثلا میرن بیرون بگردن به من اصلا نمیگن تو هم بیا،یا مثلا با خواهرم حرفم شد بهم گفت تو زورت میاد ما راه میریم تو کج کج راه میری،هیچکس نمیتونه درکم کنه،خدا میدونه چقد دلم گرفته.من بلدم خیاطی کنم اما پدرم حمایتم نمیکنه کار راه بندازم،میگه کی لباسشو میاره پیش تو... دلم میخواست برم دانشگاه بازم حمایتم نکردن،از زندگی از خودم از همه چی بریدم،همیشه بهترین لباسا واسه اون دو تاست،واسه عید لباسی برام نخریدن گفتن تو که جایی نمیری،حتی مسافرت هم باهاشون نمیرم چون یه بار که رفتم و یکم دیر میجنبیدم هی میگفتن اَه و چرا اینو آوردین،دلم میخواد مثل همه باشم،کار مفید انجام بدم، احساس مفید بودن کنم،دلم میخواست رفیق داشته باشم،خیلی خیلی تنهام،بارها هم با پدر مادرم حرف زدم حتی عمه م باهاشون حرف زده که اینقد تفاوت نزارید اما انگار نه انگار چیکار کنم دیده شم؟؟باور کنید دلم میخواد بمیرم،با کاراشون منو سر خورده کردن، من همیشه میام اینجارو میخونم اما هر بار خواستم سوال بپرسم پشیمون شدم،چون حس میکنم هیچ راه حلی وجود نداره

    این مساله را از دو جنبه مورد بررسی قرار میدم.(قبلش بگم که این نظر منه و نظر کارشناسی نیست)

    1-اول از همه باید برای بررسی یه موضوع حرف هر دو طرف را بشنویم ،یه طرفه به قاضی رفتن راه به جایی نداره
    این دختر خانم گفتند کهمن بلدم خیاطی کنم اما پدرم حمایتم نمیکنه کار راه بندازم-دلم میخواست برم دانشگاه بازم حمایتم نکردن-من همیشه میام اینجارو میخونم )
    از این جملات ایشون میشه متوجه شد که بالاخره پدرشون یه شرایطی براشون فراهم کردن که ایشون بتونن خیاطی یاد بگیرن. در مورد درس خواندن هم شاید ایشون علاقه کافی نشون ندادن و اطمینان کافیرو به خانوادش نداده-ایشون به اینترنتم دسترسی دارن پس نمیتونیم بگیم ایشون کلا امکانات ندارن
    بطور کلی نتیجه گیریم اینه که ایشون دنبال یه دوست میگرده از طریق نشان دادن شرایط سخت زندگیش.

    2-اگه بخوام سیاه نمایی ایشونو در مورد خانوادشون باور کنم
    به نظرم تنها راهکار اینه که باید متفاوت از گذشته رفتار کنه و خودشو به خانوادش اثبات کنه
    با یجا نشستن و غصه خوردن کاری پیش نمیره
    اگه خیاط قابلیه از طریق اینترنت شروع به تبلیغات و مشتری یابی کنه.
    4 کاربر مقابل از سیده فاطمه عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. eBRAHIMV, montazer65, امید ناتمام, باران بهاری
    فقط گوشه چشمی از نگاه خدا برای خوشبختی همه انسانها کافیست
    این نگاه را برایت آرزو میکنم …
    سیده فاطمه آنلاین نیست.

پاسخ به موضوع
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما می توانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را دارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •