یک لـــحظه با تــــو بـــودن دنیــای خاطرات است
شطرنج سینه ی من دور از تو کیش و مات است.....
یک لـــحظه با تــــو بـــودن دنیــای خاطرات است
شطرنج سینه ی من دور از تو کیش و مات است.....
باز امشب غزلی كنج دلم زندانی است
آسمان شب بی حوصله ام طوفانی است
هيچ كسی تلخی لبخند مرا درک نكرد
های های دل ديوانه ی من پنهانی است
ای دوست بیا، که بی تو آرامم نیست
در بزم طرب بیتو می و جامم نیست
کام دل و آرزوی من دیدن توست
جز دیدن روی تو دگر کامم نیست
باز امشب غزلی كنج دلم زندانی است
آسمان شب بی حوصله ام طوفانی است
هيچ كسی تلخی لبخند مرا درک نكرد
های های دل ديوانه ی من پنهانی است
آنکه میداد نویدی ز محبت پر زد
...........
مست مستم لیک مستی دیگرم
امشب از هر شب به تو عاشق ترم
راست گویم یک رگم هشیار نیست
مستم اما جام و می در کار نیست
مست عشقم مست شوقم مست دوست
مست معشوقی که عالم مست اوست
باز امشب غزلی كنج دلم زندانی است
آسمان شب بی حوصله ام طوفانی است
هيچ كسی تلخی لبخند مرا درک نكرد
های های دل ديوانه ی من پنهانی است
میون واژه های ناب شعرم
به یك اسمی رسیدم، اسم تو بود
چه معصوم و چه پاك و عاشقونه
زلال و آبی و روشن مث رود
نگا كردم ندیدم جزتو چیزی
كه لایق باشه تو شعرم بذارم
همه ذهنم تو بودی صاف و روشن
بهر لحظه به هر جا در كنارم
سرودم از تو و از مهربونیت
نشوندم اسمتو رو قلهء موج
كه شایسته تراز تو، كی میتونست
بمونه واسه من همیشه در اوج!
باز امشب غزلی كنج دلم زندانی است
آسمان شب بی حوصله ام طوفانی است
هيچ كسی تلخی لبخند مرا درک نكرد
های های دل ديوانه ی من پنهانی است
همه هستی من آیه تاریکی است که تو را در خود تکرار کنان به سحرگاه رستنها و شکستنهای ابدی خواهد برد
من دراین آیه تو را آه کشیدم
آه
کاربر مقابل از ناقوس عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: مبین
اگر با گریه دریایی بسازم
اگر با خنده رویایی بسازم
اگر خنده شود در من فراموش
اگر گریه شود با من هم آغوش
تو را هرگز نخواهم کرد فراموش
تو را هرگز نخواهم کرد فراموش
باز امشب غزلی كنج دلم زندانی است
آسمان شب بی حوصله ام طوفانی است
هيچ كسی تلخی لبخند مرا درک نكرد
های های دل ديوانه ی من پنهانی است
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)