بچه ها این بخش رو گذاشتم که هر شعری میبینین به نظرتون خوبه و میشه به نوید عزیز تقدیم کرد بیایم اینجا و تقدیمش کنیم
بچه ها این بخش رو گذاشتم که هر شعری میبینین به نظرتون خوبه و میشه به نوید عزیز تقدیم کرد بیایم اینجا و تقدیمش کنیم
تاکی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
دیده گو اشک ندامت شو و بیرون فرما................. دیدن دیده چه کار آیدم از دوست جدا
عوض یوسف گم گشته چو اخوان بینید ...........دیده خوب است به شرطی که بود نابینا
گر چه دانم که نمییابیش ای مردم چشم ......... باش با اشک من و روی زمین میپیما
در قیامت مگرش باز ببینم که فتاد ...........................در میان فاصله ما را ز بقا تا به فنا
یار در قصرچنان مایحهای ذیل جهان .............................ماکجاییم و تماشاگه دیدار کجا
یاد آن یار سفرکرده محمل تابوت ....................کانچنان راند که نشنید کسش بانگ درا
رسم پیغام و خبر نیست ، مصیبت اینست ......... به دیاری که سفر کرد سفر کردهی ما
به چه پیغام کنم خوش دل آزردهی خویش ...... از که پرسم سخن یار سفر کرده خویش
تاکی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
شربتى از لب لعلش نچشيديم و برفت
روى مه پيكر او سير نديديم و برفت
گوئى از صحبت ما نيك به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت
بس كه ، ما فاتحه و حرز يمانى خوانديم
وز پيش سوره ء اخلاص دميديم و برفت
عشوه دادند كه بر ما گذرى خواهى كرد
ديدى آخر كه چنين عشوه خريديم و برفت
شد چمان در چمن حسن و لطافت ليكن
در گلستان وصالش نچميديم و برفت
همچو حافظ همه شب ناله و زارى كرديم
كاى دريغا به وداعش نرسيديم و برفت
باز امشب غزلی كنج دلم زندانی است
آسمان شب بی حوصله ام طوفانی است
هيچ كسی تلخی لبخند مرا درک نكرد
های های دل ديوانه ی من پنهانی است
دریغـــــا تا آمدم تو رفتــــــــه بودی
جان دلم نویــد جـــان تو رفته بودی
خوشــا آن گل که باغبانش تو بودی
خوشــا آن دل که دلـدارش تو بودی
خوشا به حالش آنکس که تو را دید
از باغ وجــــودت گل عاشقـــی چید
خوشا آن کس که با تو گفتـــگو کرد
از روی چــو ماهـــت بوسـه ای چید
باز امشب غزلی كنج دلم زندانی است
آسمان شب بی حوصله ام طوفانی است
هيچ كسی تلخی لبخند مرا درک نكرد
های های دل ديوانه ی من پنهانی است
تا ابد مجنون می مانم به عشق حضرت دوست
به اسم دوستی که نوید نام اوست
باز امشب غزلی كنج دلم زندانی است
آسمان شب بی حوصله ام طوفانی است
هيچ كسی تلخی لبخند مرا درک نكرد
های های دل ديوانه ی من پنهانی است
بي هوايت در دلم انگار غوغا مي شود
هر چه مي انديشم از هستي معما مي شود
مي روم ره گم كنم منزل به منزل بي دريغ
هر كجا سر مي كشم عكس تو پيدا مي شود
شب كه بي پروا به روياي تو باشم مبتلا
لحظه ها گم مي شود انگار و فردا مي شود
تو بهاري تا كه در فصل نگاهم مي دمي
پيش چشمم هر چه هست انگار زيبا مي شود
با دلم دل بد مكن يك لحظه اين دريا دلم
سر به صحرا مي زند اينبار و شيدا مي شود
حتم دارم بي تو مي ميرد دلم تركم مكن
درد هجران ميزند بر جان و بلوا مي شود
با تو جنگل آسمان دريا زمين
هر چه هست انگار در دستان من جا ميشود
.
تاکی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
بود درد مو و درمانم از دوست ............ بود وصل مو و هجرانم از دوست
اگر قصابم از تن واکره پوست .............. جدا هرگز نگردد جانم از دوست
باز امشب غزلی كنج دلم زندانی است
آسمان شب بی حوصله ام طوفانی است
هيچ كسی تلخی لبخند مرا درک نكرد
های های دل ديوانه ی من پنهانی است
رفتي تو اگر ز ديده در دل ماندي
در دلي گر كه بماني زنده اي تا به ابد
ای کاش که جای آرمیدن بودی
يا اين ره دور را رسيدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه اميد بر دمیدن بودی
باز امشب غزلی كنج دلم زندانی است
آسمان شب بی حوصله ام طوفانی است
هيچ كسی تلخی لبخند مرا درک نكرد
های های دل ديوانه ی من پنهانی است
ای پاکترین واژه ی تقدیر
ای رنگ حقیقت از تو تفهیم
بازا که دل از تو می نویسد
ای نقش زمانه از تو تصویر
باز امشب غزلی كنج دلم زندانی است
آسمان شب بی حوصله ام طوفانی است
هيچ كسی تلخی لبخند مرا درک نكرد
های های دل ديوانه ی من پنهانی است
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)