22 کاربر مقابل از فاطمه58 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, bahar72, eBRAHIMV, faeze hajizade, HoPe, laleh6, mandall, Mohammad, Mojtaba, pooya, ROSE, soheilaa, tara1361114, zina_68, الهه61, امیرمهدی, باران بهاری, خزون, محمد حشمتی فر, نارون, نیلوفر, یاحسین
شايد زندگي آن جشني نباشد که آرزويش را داشتي اما حال که به آن دعوت شدي تا ميتواني زيبا برقص
10 سال است که در چاپخانه پدر مشغول به کار است.
با وجود معلولیت بسیار فعال و به طراحی و هنرهای تجسمی علاقمند است.
سختی طی کردن حجم زیادی از پله های عابر پیاده در مسیر عبور خیابان
در جمع خانواده زندگی آرامی دارد.
حضور در چاپخانه و صرف غذا در زمان استراحت میان روز
عدم استفاده از وسائل و امکانات فضاهای تفریحی شهری
منبع:خبرگزاری مهر
23 کاربر مقابل از نیلوفر عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, 3aeed, a.aliyari, Anousheh, eBRAHIMV, Farhad.Nemati, HoPe, laleh6, mandall, Mohammad, Mojtaba, montazer65, Niloof@r, pari, pooya, sarv, soheilaa, tara1361114, آیدا, امیرمهدی, باران بهاری, خزون, نارون
---------------
مرحبا به این اراده
وقتی ذهن خلاق معلولان هنر ناب می آفریند/ اینجا زندگی هنوز جریان دارد
کوهدشت - دیدار معلولان ذهنی بهانه ای است تا دست ساخته های هنرمندانه آنها را ببینی و اعتراف کنی که هنر و آموختن مهارتها تنها کار انسانهای تندرست نیست.
به گزارش خبرنگار مهر، روز جهانی معلولین است و باید به مرکز آموزشی و حرفه آموزی معلولین کوهدشت بروم تا گزارشی از وضعیت انسان هایی تهیه کنم که آن ها را عقب مانده های ذهنی نام نهاده اند
برخی مسئولان کوهدشت از جمله فرماندار و امام جمعه این شهرستان نیز آمده اند تا فعالیت های این مرکز را بازدیدی داشته باشند.
اما این جا با دنیایی روبه رو می شوی که نمی توانی تنها با چند قطعه عکس و خبری کلیشه ای از کنارش عبور کنی؛ اینجا به رغم دیدگاههایی که وجود دارد هنوز زندگی جریان دارد.
اینجا باید ماند و تماشا کرد و آموخت که انسان های بزرگی را که ما عقب مانده ذهنی شان نام نهاده ایم چگونه آرام و مهربان شانه به شانه کار نشسته اند تا زیبایی بیافرینند. زیبایی هایی که از عهده ی بسیاری از آدم های عادی برنمی آید.
اینان چنان جای نشستن را با مهربانی بین خود تقسیم کرده اند که شاید برای دیگر انسان ها آیینه سرمشق باشد.
یکی بندها را ریسه می کند و یکی بر دار کوچک قالی دست بافش با دقت کرکیت می زند و دیگری دسته ی چرخ خیاطی را می چرخاند تا گل های رنگارنگ بر پارچه ای بی روح و یک رنگ بدوزد.
نگاهم به جای گوشی موبایل ها و گل های خوشبوی مصنوعی، زوم می شود که این هنرمندان خوش فکر ساخته اند و چنان استادانه دوخته اند که هربیننده ای انگشت تعجب به دهان می گیرد.
شاید کسی در گوشه ی دلگیر خانه ها به این معلولان توجهی نکند و گمان کند کاری از ذهن بی تحرک و بدن مچاله شان برنمی آید اما آنها عملا تمام این معادلات و تصورات را به هم می زنند وقتی به فرمان ذهن و سلیقه خود انگشتان جسورشان را به کار می اندازند تا ناب ترین آثار هنری را بیافرینند؛ آثاری که از ذوق هنری سرشار آنها سرچشمه می گیرد.
رئیس بهزیستی شهرستان کوهدشت در گفتگو با خبرنگار مهر می گوید: افراد معلول ذهنی آموزش هایی را فرا می گیرند که شاید از عهده ی برخی افراد عادی برنمی آید.
میرزا عباس فتحی ادامه می دهد: دراین مرکز به معلولین ذهنی بالای ۱۴ سال برخی مهارتهای زندگی آموزش داده می شود تا پس از یادگیری، برای اخذ مدرک به مرکز فنی حرفه ای کوهدشت معرفی شوند.
فتحی یادآور می شود گه این معلولان با دقت تمام تلاش می کنند و به خوبی مهارت ها را فرا می گیرند.
مسئول مرکز توانبخشی بهزیستی کوهدشت نیز به خبرنگار مهر می گوید: در بین معلولان جسمی کسانی داریم که در دانشگاه تدریس می کنند و کسانی نیز هستند که استاد سه تار و آواز سنتی و مجسمه سازی اند.
سیروس مومنی ادامه می دهد: افرادی از بین معلولان جسمی برخاسته اند که در سطح شهرستان کوهدشت فعالیت هایی نظیر خیاطی، کفاشی، گل سازی، خوش نویسی و آرایشگری انجام می دهند.
مومنی از خانواده های دارای معلولیت ذهنی می خواهد تا فرزندان خود را مورد توجه قرار دهند و با ایجاد انگیزه استعدادهای نهفته و خدادادی آن ها را شکوفا کنند.
منبع:خبرگزاری مهر
10 کاربر مقابل از نیلوفر عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. eBRAHIMV, HoPe, Mohammad, Mojtaba, montazer65, pooya, soheilaa, _MehrabaN_, امیرمهدی, خزون
---------------
گرچه شکل ظاهریاش با هم سن و سالهایش تفاوت دارد اما این تفاوت مانع برخاستنش نشده. او نه تنها از دشواری های زندگی هراسی ندارد بلکه در برابر آنها قد برافراشته است.
"محمد تینونی" متولد 76، اولین فرزند خانوادهای ۵ نفره و دارای مدرک دیپلم کامپیوتر است. محمد چندان تمایل ندارد از معلولیتش سخن بگوید. فقط این را میگوید که در سال 77 دکتر به مادرش گفته است اگر تحت عمل جراحی قرار گیرد ممکن است دیگر نتواند حرکت کند و آنها به همین دلیل تن به عمل او ندادهاند.
محمد بدلیل ناکافی بودن درآمد پدرش برای اداره خانواده به فروش بدلیجات در کنار پیاده رو میپردزاد. محمد می گوید زمانی که بساطم را پهن میکنم هر ثانیه باید نگاهم به خیابان باشد تا نکند مامورین شهرداری سر برسند و همه چیز را جمع کنند! و همین مساله باعث میشود مشتریهایم را از دست بدهم. این نوجوان همچنین از علاقهاش به دانشگاه رفتن میگوید و اینکه دلش میخواهد در کرمان درس بخواند تا بتواند همینجا کار کند و کمک خرج خانواده باشد. محل زندگی محمد کوهپایه کرمان است که عید امسال با کمک خیرین در خانهای بنا نهادهاند. او میگوید علیرغم اینکه زمین این خانه از گذشته برای خودمان بوده است اما اداره منابع طبیعی اجازه زندگی کردن به ما نمیدهد و انگ زمینخواری می زند. هوا در کرمان رفته رفته به سردی می رود اما محمد در خانهای زندگی می کند که نه گاز دارد، نه برق و نه آب!
او می گوید اگر شغلی برایم فراهم شد چنان کار خواهم کرد که همه بدانند معلولیت من مانعی در کار و تلاشم نیست.
محمد در پایان خطاب به همسن و سالان خودش میگوید: کسانی که مشابه من معلولیت دارند باید به خودشان بیایند، تا کی قصد دارند در خانه پدر و مادر بمانند؟ بالاخره باید از انزوا خارج شده، بیرون آمده و کار کنند، چراکه تلاش و پشتکار به داشتن روحیه خوب بسیار کمک میکند.
او در خصوص علاقه اش به ورزش هم اینطور می گوید که به بازی فکری بسیار علاقه دارد به طوری که امسال در مسابقات قزوین شرکت کرده و به صورت تیمی مقام آورده است و نیز در روپایی زدن با توپ نیز تبحر دارد.
به محمد میگویم هر صبح که از خواب بیدار میشوی اولین نگرانی و دغدغهات چیست؟ با خنده جواب میدهد: اینکه کاش امروز شهرداری سر نرسد و بتوانم کمی فروش داشته باشم و ای کاش شغلی داشته باشم تا حداقل استرس های اینچنینی نداشته باشم.
منبع
---------------
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)