تجربیات معلولین در خصوص اشتغال خود

[رضاقلیخانی]

سلام و احترام به بردیا
یاداشت قشنگی رو نوشتین
به خصوص جمله کلیدی آخرتون که گفتید

برای این که معلولیتمون به چشم دیگران نیاد

پس اول خودمونو باور کنیم بعد انتظار داشته باشیم دیگران باورمون کنن

با این حرفتون کاملا موافقم
چون برای باور شدن
باید خودمون رو باورکنیم

[samaneh2]

من هم از تقریبا 2 ساله که دارم کار می کنم که تا 3 ماه ماه قبل بدون بیمه و حقوق کم بود
با اینکه لیسانس داشتم به حقوق کم هم راضی شدم
البته این باعث رشد و ترقی من شده بود
مطمئنم اگر اون کار های با حقوق کم را نمی رفتم همین کار خوب را هم نمی داشتم
چون اون موقع یک فرد بی تجربه می بودم !!!!!

[mahdisorimoon]

[QUOTE=mahdisorimoon;549521][QUOTE=nima bagery;549491]سلام
میشه لطفا بیشتر در موردش بیشتر توضیح دهید.

ببخشید که اون رنگ بد رو داشت و ناجور بود نیما جان.
دوباره فرستادم که واضح تر باشه.

سلام
یه سازمانی هست مربوط به مشاغل خانگی
بعد یه سری شغل ها تصویب شده که لیستش رو من یک بار جستجو کرده بودم پیدا کرده بودم
و نوشته بود هر شغل دیگه ای هم که این قابلیت رو داشته باشه می تونن پیشنهاد بدن تو جلسات مطرح بشه تصویب بشه
انواع کارهایی بود که میشه تو منزل انجام داد.
مثلا یه سریش مربوط به صنایع دستی میشه
یا حتی تعمیر موبایل در منزل به نظرم یکیشون بود
همون طور که گفتم از مالیات معافن
و به صورت رسمی و قانونی میشه کار رو انجام داد.
شاید وام هم بدن
چون تازه ندیدم جزیاتش کامل و بیشتر یادم نیست برا همین پیشنهد به جستجو تو اینترنت کردم برای هر کسی که به نظرش براش می تونه مناسب باشه
بازم در خدمتم.

[mrali]

من در حال آموزش و مطالعه سیستم و بازار بورس هستم. به همه معلولین پیشنهاد میکنم.

در کنارش دو ماه هست فعالیت کسب درآمد در سایتهای تیلیغاتی دارم که از کلیک تبلیغات درآمد کسب میکنم.
آموزش کاملش در وبلاگم گذاشتم
اطمینان میدم کار خوبی برای اوقات فراغت شما هست.
مخصوصا دوستانی که زییاد پای نت هستند مثل خودم
آدرس وبلاگم بصورت لینکی گذاشتم در صفحه خودم در اینجا

[azita5]

سلام
من 2 سالی بود که به خیال خودم داشتم داستان می نوشتم و می خواستم چاپ کنم. بعد از پایان کار که چند ماه پیش بود و چند روزی است فهمیدم خوب هم نشده به هر انتشاراتی زنگ زدم قبل از سوال درباره داستان می گفتند که برای چاپ باید تمام هزینه رو بدم. خلاصه بهزیستی هم که کمکی نکرد و پدر هم قولی داده بود که مبلغ اشاره شده از سوی انتشاراتی ها دو برابرش بود.
خلاصه هنوز هم به داستان نوشتن به نوعی دیگه ادامه میدم اما امیدی به چاپ ندارم چون تورم این روزها برای افراد سالم بیچارگی است، چه برسه به ما!
توی این وب داستانک هایی گذاشتم که اگه بخونید و نظر بدید خوشحال میشم:
http://dastanakgoo.blogfa.com/

شما میتونید برای چاپ داستانتون با دیگر داستان نویسان شریک بشید خیلی از انتشاراتی ها هستند که خودشون نویسنده های دیگر رو معرفی می کنن و مجموعه داستان چاپ می کنن بخصوص اگر داستانتون داستان کوتاه باشه

[محمد حشمتی فر]

شما میتونید برای چاپ داستانتون با دیگر داستان نویسان شریک بشید خیلی از انتشاراتی ها هستند که خودشون نویسنده های دیگر رو معرفی می کنن و مجموعه داستان چاپ می کنن بخصوص اگر داستانتون داستان کوتاه باشه

البته آزیتا جان من جدیدن داستان کوتاه می نویسم و گاهاً نه در وبلاگ بلکه در سایت داستانک از آنها خوب استقبال میشه و راهنمایی شما برای من امیدی دوباره بود چرا که اوضاع انتشار داستان نیز خرابه

[رضاقلیخانی]

سلام
من می خوام ماجرای خودم و حسن رو بنویسم
منو دوستم خیلی دنبال کار می کشتیم واصلا برای من و اون کار مناسب پیدا نمیشد

من یک پام قطع است
ولی دوستم حسن بنده خدا هم مشگل چشم داره و هم مشگل قلب
هرجا می رفتیم واسه ما اصلا کار نبود و اگرم بود با شرایط ما نمی خورد و یا حقوقش کم تراز 100 تومان بود. که فقط هزینه کرایه هم نمی شد

واسه همین من با پدر مادرحسن صحبت کردم
تا مغازه ی که به اجاره دادند رو تخلیه کنند واسه حسن کار راه بندازن
یعنی حسن روهی تحریک می کردم که با پدرت صحبت کن تا واست اون کار راه بندازه
خدارو شکر پدر حسن اقدام کرد و مستجرو بلند کرد و الان برای حسن میوه فروشی زده

ماهم مغازه داریم و فعلا دست مادرم هست. که خیاطی داره
منم دارم برای گیم نت اقدام می کنم و به دنبال راه اندازی گیم نت هستم

مادرمم قول داده همین که جواز کسب رو بگیرم و پول دستم بیاد
مغازه رو تخلیه می کنه و تحویل من میده

به نظرم باید خود معلول بتونه واسه خودش کار راه بندازه
یعنی باید خانواده معلول واسه معلول کار فراهم کنند
الان حسن شکر خدا امروز فرداست که میوه فروشی رو راه بندازه

منم تا پایان سال انشالله راه می اندازم. و در کنار گیم نت کار خدمات کامپیوتری هم کنم


توکل به خدا

(( توصیح به نویسندگان ))

خودم قبلا کار نویسندگی می کردم

سریال و فیلمنامه می نوشتم
رمان // تله فیلم((90 دقیقه ای)) // سریال می نوشتم که ماه
قول میدم رسانه ملی چنان داستانهای رو نداشته و نساخته

ولی به خودم اومدم دیدم از زندگی دارم جا می مونم
که خدارو شکر تکونی به خودم دادم و دست برداشتم از داستان نویسی
الانم مدام میرم رشته فنی و حرفه ای
می خام کلی مهارت بگیرم تا تلافی کنم عمری که ازم سر نویسندگی رفته

قصد نا امید کردن دوستان نویسنده و داستان نویس روندارم
فهمیدم که نویسندگی شغل نیست و نمیشه بهش تکه کرد
قبلا خیال می کردم
کارم میگره
با نویسندگی صاحب زندگی میشم
با نویسندگی ماشین می خرم
با نویسندگی خونه می خرم
با نویسندگی زن میگرم و...
ولی دیدیم نه بابا فقط تو رویا هستم

اگر شما نویسنده و داستان نویس هستید
به نویسندگی و داستان نویسی به عنوان شغل نگاه نگنید
چون من چندین سال به عنوان شغل نگاه کردم
که الان شدم25 سال هیچی ندارم

کسی به دنبال نویسندگی و داستان نویسی میره
که کار داره و میدونه منبع درآماد دارد
اگرشماهم منبع درآماد دارین. خوبه دنبال داستان نویسی باشین

موادا مثل من بشین که سنتون بشه 25 سال ببینین هیچی ندارین
حتی یه حرفه و یا فن
حتی نیازمند پول جیبی باشین

تجربه من تو نویسندگی این بود
امیدوارم به کرتون بیاد