این شعر یکی از سروده های خودمه که با تمام وجود تقدیم میکنم
به
دوستان و عزیزان معلول و توانمنده خودم
که همتون تاج سره بنده هستین
امیدوارم خوشتون بیاد
اگر تو توان راه رفتن نداری غم مخور
من و تو در آن بالا خدارا داریم غم مخور
من نه بیش از توام نه کمتر از تو
من و تو یکدیگر را داریم غم مخور
درست است که ادمها باهم تفاوت دارند
من و تو هوای یکدیگر را داریم غم مخور
اگر سقف امیدو ارزوهایت خراب شد غم مخور
من و تو آسمانه خدا را بالای سرداریم غم مخور
اگر چه زیره پایت زمین خشک است و محکم
من خودم را فرش زیره پایت میکنم غم مخور
اگر روزی بر دلت غم این دنیا نشست
به این فکر کن که من و تو بنده ی یک خداییم غم مخور
اگر روزی بر گونه هایت قطره های اشک نشست
من خودم را دستمال دستت میکنم تا گونه هایت را پاک کنی
غم مخور
اری من و تو باهمیم غم مخور