خدا با جعبه ای در دست هنگامه مرگ پیشم آمد گفت وقت رفتنه
پرسیدم به این زودی؟!
من نقشه های زیادی برای زندگیم داشتم
فرمود متاسفم ولی وقت رفتنه
پرسیدم در جبعه ات چه داری؟
فرمود : متعلقات تو را
گفتم : متعلقات من؟!
یعنی همه اموال و دارائی من
خدا : آنها دیگر مال تو نیستند آنها متعلق به زمین هستند
گفتم : خاطراتم چی
خدا : آنها متعلق به زمان هستند
گفتم : خانواده ،دوستانم
خدا : آنها موقتی بودند
پرسیدم زن و فرزندانم چی؟
فرمود : آنها به قلبت تعلق داشتند
گفتم : پس در جعبه ات حتمن بدن من است
خدا : آن متعلق به خاک و گرد و غبار است
گفتم : حتمن روح من در جعبه است
فرمود : روحت متعلق به من است
با اشک و ترس زیاد جعبه را از دست خدا گرفتم و گشودمش و با تعجب دیدم خالیست
گفتم : من هرگز چیزی نداشتم؟!
فرمود : لحظات زندگی مال تو بود
هر لحظه ای را که زندگی کردی از آن تو بود
و هرچه هرس جوش خوردی و داد وبیداد کردی و نالیدی و دروغ نیرنگ بکار بستی و هرچه انرژی منفی آزاد کردی این لحظات را از بین بردی
و هرچه عشق و مهر ورزیدی این لحظات را بدست آوردی
زندگی فقط لحظه ها هستند
قدر لحظه ها را بدانیم
و به هم عشق و مهر بورزیم