alt
نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: داستانی که باید با خواندنش تب کرد!

  1. 13,030 امتیاز ، سطح 34
    55% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 320
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1392/05/20
    محل سکونت
    iran
    نوشته ها
    544
    امتیاز
    13,030
    سطح
    34
    تشکر
    1,495
    تشکر شده 1,996 بار در 522 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    داستانی که باید با خواندنش تب کرد!

    #1 1392/09/23, 01:57



    ا



    داستانی که باید با خواندنش تب کرد!
    سيد عبدالكريم نيلى نجفى در ابواب فضايل حضرت اميرالمؤ منين علیه السلام به مناسبتى از والدش نقل كرده كه...






    به گزارش سرویس دینی جام نیوز؛ سيد اجل اكمل مؤ يد، علامه نحرير بهاء الدين سيد على بن سيد عبدالكريم نيلى نجفى كه جلالت شاءنش بسيار و مناقبش بى شمار است و تلميذ شيخ شهيد و فخر المحققين است در كتاب ((انوار المضيئة )) در ابواب فضايل حضرت اميرالمؤ منين علیه السلام به مناسبتى اين حكايت را از والدش نقل كرده که:

    در قريه نيله كه قريه خوشان باشد شخصى بود كه توليت مسجد آن قريه با او بود روزى از خانه بيرون نيامد، او را طلبيدند عذر آورد كه نمى توانم ، چون تحقيق كردند معلوم شد كه بدن او با آتش سوخته غير از دو طرف رانهاى او تا طرف زانوها و ديدند درد و الم او را بى قرار كرده، سبب آنرا از او پرسيدند، گفت : در خواب ديدم كه قيامت برپا شده و مردم به داخل جهنم مى ريزند و من از آن كسانى بودم كه مرا به بهشت فرستادند همين كه رو به بهشت مى رفتم به پلى رسيدم كه عرض و طول آن بزرگ بود، گفتند كه اين صراط است پس از آن عبور كردم و هر چه از آن طى مى كردم عرضش كم ، و طولش بسيار مى شد تا رسيد بجائى كه مثل تيزى شمشير شد، در زير آن نگاه كردم ديدم كه وادى بسيار بزرگى است و در آن آتش ‍ سياهى است ، و در آن ، جمره هايى مثل قله كوهها، و مردم بعضى نجات مى يابند و بعضى در آتش مى افتند.

    و من شروع كردم به لرزيدن مثل كسى كه بخواهد بيفتد تا خود را رسانيدم به آخر صراط، به آنجا كه رسيدم نتوانستم خوددارى كنم كه ناگاه در آتش افتادم و در ميان آن فرو رفتم ، پس خود را رساندم به كنار وادى و هر چه دست انداختم دستم به جايى بند نشد و آتش با قوت جريان خود، مرا به پايين مى كشيد و من استغاثه مى كردم ، عقل از من پريده بود، پس ملهم شدم به آنكه گفتم : يا على بن ابى طالب ، پس نظر افكندم ديدم مردى به كنار وادى ايستاده ، در دلم افتاد كه او على بن ابى طالب علیه السلام است .

    گفتم اى آقاى من ، يا اميرالمؤ منين ، فرمود: دست خود را بياور نزديك ، پس دست خود را به جانب آن حضرت ، دراز كردم پس ‍ دستم را گرفت و كشيد و مرا بيرون آورد و با دست خود آتش را از دو طرف رانم دور كرد در اين محل وحشت زده از خواب جستم و اين حال خود را ديدم كه مى بينيد سالم نمانده بدن من از آتش مگر آنجائى كه امام دست ماليده ؛ پس مدت سه ماه مرهم كارى كرد تا سوخته ها بهتر شد. و بعد از آن كم بود كه نقل كند اين حكايت را جهت احدى مگر آنكه تب مى گرفت او را .


    منازل الآخره/شیخ عباس قمی
    5 کاربر مقابل از Pgol92 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. artina, FireBoy, najmeh69, امیرمهدی, فاطمه58
    هر وقت در فریب دادن کسی موفق شدی
    به این فکر نباش که اون چقدر احمق بوده
    به این فکر کن که اون چقدر به تو اعتماد داشته . . .
    Pgol92 آنلاین نیست.

  2. 95,444 امتیاز ، سطح 96
    20% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 1,606
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    برنده ی مسابقه ی بهترین اثر به یاد نویدنفر دوم مسابقه بهترین تاپیک با موضوع محرم
    تاریخ عضویت
    1390/11/07
    محل سکونت
    ایلام
    نوشته ها
    5,055
    امتیاز
    95,444
    سطح
    96
    تشکر
    17,034
    تشکر شده 22,565 بار در 6,017 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #2 1392/09/23, 02:07
    خیلی زیبا بود باور کن تو این ساعت واین لحظه بدنم لرزید
    2 کاربر مقابل از فاطمه58 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. artina, Pgol92
    شايد زندگي آن جشني نباشد که آرزويش را داشتي اما حال که به آن دعوت شدي تا ميتواني زيبا برقص
    فاطمه58 آنلاین نیست.

  3. 29,263 امتیاز ، سطح 52
    56% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 487
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    نفر دوم مسابقه اسنوکر
    تاریخ عضویت
    1391/05/03
    محل سکونت
    اونترنت
    نوشته ها
    1,670
    امتیاز
    29,263
    سطح
    52
    تشکر
    3,117
    تشکر شده 5,951 بار در 1,676 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #3 1392/09/23, 02:53
    کتاب منازل الاخره کتاب فوق العاده ایه
    زندگی بعد از مرگ، از قبر تا قیامت رو خیلی قشنگ توصیف کرده با مثالهای واقعی و آیات و احادیث معتبر
    پیشنهاد میکنم اگه علاقه دارید این کتاب رو از دست ندید
    نویسنده این کتاب حاج شیخ عباس قمی، همون مولف مفاتیح هست
    2 کاربر مقابل از FireBoy عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. artina, Pgol92
    Never never never give up! Albert Einstein


    (جلسه پنجم)
    FireBoy آنلاین نیست.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •