میخواستم خاطره بازدید از یه مرکز تو اصفهان رو بنویسم. البته اسم نمیارم چون میترسم بگین تبلیغه! اما تجربه عجیبی بود برام از این نظر که یه چیزی تو ذهنم بود یه چیز دیگه دیدم.
یه دوست صمیمی دارم که مادرش خیلی مقید به بازدید از اینطور مراکز هست اما در عین حال خیلی هم حساسه و هر بار میره با کلی گریه و زاری میاد خونه و تا دو شب خواب نداره. این بار هم طبق معمول اصرار کرده بود که باید منو ببرید. دوست ما هم که اخلاق مامانشو میدونست پرسون پرسون دنبال یه مرکزی گشت که افراد خیلی بدحال توش نباشن. دست آخر یه جایی رو پیدا کرد که بچه های خیلی مریضش طبقات بالا بودند و کسایی که مشکلاتشون خفیف بود با والدینشون میومدن پایین واسه کاردرمانی.
و بنده هم چون خونه دوست جون اینا مهمون بودم دنبالشون رفتم. ولی چیزی که دیدم با تصورات قبلیم زمین تا آسمون فرق داشت....
اولیش اینکه بچه های اتاق کاردرمانی از نظر ظاهر طبیعی بودند. فقط یه نفر گونه و چانه اش تو رفته تر از حد بود که اونهم جوری نبود که خیلی تو چشم بزنه. مشکلات حرکتیشون هم بیشتر تو یه سری کارهایی مث بستن بند کفش و دولا شدن بود نه تو راه رفتن و تکان دادن دست.
از نظر ذهنی هم خود دکتر مرکز گفت که نود الی نود و پنج درصدشون بهره هوشی نرمال دارند.
منم از دکترشون پرسیدم که اینا اسم معلولیتشون چیه؟ گفت اکثرا سی پی مینور هستند.
من سی پی ندارم اما به خاطر انحراف چشم یه نقطه مشترک بین خودم و اون بچه ها پیدا کردم و این باعث شد که دیگه دلم نخواد ازشون دل بکنم.
دوستانی در این جمع سی پی دارند لطفا علامت سوالهای ذهن من رو دریابید و بگید:
1-میزان درصد بیماری با چه معیاری سنجیده میشه؟
2-وقتی میگن مثلا هفت درصد یا بیست و پنج درصد هرکدوم چه معنایی میده؟
3-این که یه سری از بچه ها موقع تمرینات زیاد گریه میکردند و یه سری دیگه کاملا آروم بودند به خاطر نوع و شدت معلولیتشونه یا تفاوت های فردی خود بچه ها؟