بـــزرگـــتریـــن حـــماقـــت انـــسان
درزنـــدگـــی لبـــخندزدن بـــه کســـیه
کـــه ارزش لـــگدم نـــداره....
بـــزرگـــتریـــن حـــماقـــت انـــسان
درزنـــدگـــی لبـــخندزدن بـــه کســـیه
کـــه ارزش لـــگدم نـــداره....
5 کاربر مقابل از 1228 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. kavirdell59, mohammad.motafavet, Tavarish, فاطمه58, کوثر
هـیچ چـیز بـهتر از کـارکـردن بـه جـای غـصه خـوردن ،
ادمـی را بـه خـوشـبختی نـزدیـک نـمی کـند.
جـــامـــعه مـــاقـــهرمـــان زنـــده
قبـــول نمیـــکند...
بـــایـــدمـــردتـــاقـــ هرمـــان شـــد...
5 کاربر مقابل از 1228 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. kavirdell59, mohammad.motafavet, Tavarish, فاطمه58, کوثر
هـیچ چـیز بـهتر از کـارکـردن بـه جـای غـصه خـوردن ،
ادمـی را بـه خـوشـبختی نـزدیـک نـمی کـند.
نوشته ونثر خودم میباشد تقدیم به همه دوستانم....
یک روزی گذرم به قبرستان ؛خانه ابدیمان خورد در آنجا دیدم :!
همه ساکت ،خاموش ، بیصدا وآرام سر روی خاک گذاشته بودند....
تشک زیرشان خاک سرد واطرافشان سنگ سخت بود.....تعدادی ازشان سالهابود اینجور افتاده بودند...وتعدادی جدید که هنوز هفتم ویا چهلمشان ویا سالگردشان نرفته بود...
چرخ فلک ودوران که رسمش است در آنجا از بزرگ وکوچک وبچه و زن ومرد را زمین گیر کرده بود...
در یک نگاه دیدم قبرها هم سنگ ساده هم سنگ رنگین بود.....سنگ آدمهای فقیر سبک وارزان.... وسنگ آدمهای ثروتمند سنگین وگران بود....
توی قبر جای تنگ وتاریک وبی سر وصدا.....که همدم مار و مور وسنگ شده بودند...
از یک کله سر انسان که.زمان قدیم خاک به مرور زمان آن را کنار زده بود وفراموش شده بود پرسیدم :راستی
حال واحوال شهر خاموشها ؛شهر قبرها ...این مردمان بی جنب وجوش وخروش چطوره؟؟؟
بهم جواب داد: نه طبیب میخایم نه دوا ونه درمان ...اینجا نه خبری از دردست ...ونه خبری از آه وفغان
اینجا نه کسی زیردست است ونه بالا دست....نه از چشم وبفرما قربان خبری نیست...نه تجملات است...نه بی وفایی است...نه نامردی است...نه دل شکستن وهزاران نه دیگر...
اینجا همه بی جسم وبیجان مثل سنگیم ....گدا وثروتمند همه یک رنگیم...
گفتم آری قصه تو راسته.... ولی برام بگو چرا یک قبر گران ویک قبر ارزان.؟؟؟
گفت این سوال از زنده ها بپرس ...که قدر نمیدانند تا وقتی زنده هستی وبین هزار قوم تنها وبیگانه هستی...
گفت اطرافمان مشتی خاک بیروح وبیجانه....تنگ وتاریکه....منتظر حساب وکتابمان هستیم که خداوند پرونده مان جلو بیارد و به حسابمان برسد.... این سوالها چیست که از ما میپرسی؟از ما گذشته دیگه...تا زنده هستی باید کار خیر کنید و سر مردم کلاه نذاری وفریبکاری انجام ندهید....
دنیا همینجوره وکارش همینه ومثل اسب سرکش مرگ سواره اش است....و مرگ در کمینگاه است...
فقط خوش بحال کسانی که در این دار دنیا بذر نیکنامی ازخودشان بجا گذاشتند....
خوش بحال کسانی که در این دنیا فانی وبی وفا نیکی وخوبی یادگارشان میشه....
تقدیم به دوستان عزیزم...
2 کاربر مقابل از kavirdell59 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. mohammad.motafavet, کوثر
میرسد از راه مردی از دیار آشنایی
بر زبانش مهربانی در نگاهش روشنایی
روشنایی می دهد خورشید را برق نگاهش
می گذارد آسمان هر روز پیشانی به راهش
می رسد مهدی به دستش تیغ سرخ اقتدار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
آقاسی
5 کاربر مقابل از کوثر عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. 1228, kavirdell59, mohammad.motafavet, Tavarish, فاطمه58
جان خوشست اما نمیخواهم که جان گویم تو را
خواهم از جان خوشتری باشد که آن گویم تو را
کاربر مقابل از mohammad.motafavet عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: kavirdell59
وقتی که او باید "نباشد"
خورشید هم که باشی
سردت می شود
3 کاربر مقابل از kavirdell59 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. mohammad.motafavet, Tavarish, فاطمه58
بیایید به جای حسرت گذشته و اتلاف حال و ترس از آینده , از گذشته تجربه کسب کنیم و از حال استفاده کنیم و به آینده امید داشته باشیم
اززنـــــدگـــــی مـــــن بـــــرو
بیـــــرون!!!
بـــــعضی وقـــــتاادم بـــــایـــــدبـــــه بـــــعضی ادمـــــا بـــــگه خـــــوب بـــــسه دیـــــگه خـــــیلی خـــــندیـــــدیـــــم...
حـــــالا اززنـــــدگـــــی مـــــن بـــــروبـــــیرون!!!
هـیچ چـیز بـهتر از کـارکـردن بـه جـای غـصه خـوردن ،
ادمـی را بـه خـوشـبختی نـزدیـک نـمی کـند.
آری از پشت کوه آمده ام…
چه می دانستم این ور کوه باید برای ثروت، حرام خورد؟!
برای عشق خیانت کرد
برای خوب دیده شدن دیگری را بد نشان داد
برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند
وقتی هم با تمام سادگی دلیلش را می پرسم
می گویند: از پشت کوه آمده!
ترجیح می دهم به پشت کوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن گوسفندان از دست گرگ ها باشد، تا اینکه این ور کوه باشم و گرگ!
هيچگاه اميد كسي را نا اميد نكن شايد اميد تنها دارايي او باشد
کاربر مقابل از مهناز عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: فاطمه58
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)