alt
نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: اشتغال‌زايی برای ده‌ها معلول و بيمار/ يک زن کارآفرين از موفقيت‌هايش می‌گويد

  1. 118,412 امتیاز ، سطح 100
    0% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 0
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    Posting Award
    تاریخ عضویت
    1388/12/24
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    7,150
    امتیاز
    118,412
    سطح
    100
    تشکر
    8,433
    تشکر شده 26,524 بار در 6,989 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    اشتغال‌زايی برای ده‌ها معلول و بيمار/ يک زن کارآفرين از موفقيت‌هايش می‌گويد

    #1 1391/12/17, 11:07
    کارگاهی در تهران دست به توليد لباس‌های بيمارستانی می‌زند که نيروهای شاغل در آن را بيماران اعصاب و روان، معلولان، زنان بی‌سرپست و امثال آن تشکيل می‌دهند.
    "کانون حاميان سلامت روان" يکی از NGOهای فعال در زمينه بيماری‌های روان است که توانسته با عضوگيری و سعی در حمايت از سلامت روان، نقش خود را به‌عنوان يک نهاد غير دولتی در جامعه در توجه به بيماران روانی، ايفا ‌کند. بانو "اعظم صادق فر" دبير کانون حاميان سلامت روان، کارآفرينی به نام است که با تاسيس اين انجمن و همچنين کارگاه توليد لباس‌های يکبار مصرف بيمارستانی برای ناشنوايان، معلولان و بيماران اعصاب و روان که در کل هيچ اميدی به اشتغال ندارد، کارآفرينی کرده است. داستان زندگی اين زن را در ادامه بخوانيد:
    هجوم بيماری‌ها
    صادق‌فر درباره دوران کودکی‌اش می‌گويد: سال 1336در تهران و درخانواده‌ای مذهبی متولد شدم. پدرم تاجر چرم‌ بود و وضع مالی بسيارخوبی داشتيم. 4 برادر دارم که به علت نسبت فاميلی پدر و مادرم، برادربزرگ و دومين برادرم نوجوانی به بيماری روانی «اسکيزوفرني» مبتلا شدند. برادر کوچکم که به دنيا آمد مادرم از دنيا رفت، او ناشنوا به اين دنيا آمد. وقتی مادرم فوت کرد من 11ساله بودم و پدرم نقش مادری را نيز به عهده گرفت. برادرانم هم بچه‌های درس خوان و زرنگی بودند، برادربزرگم شاگرد اول دبيرستان کمال بود اما با فوت مادرم به علت ضربه روحی شديدی و البته به گفته دکترها به دليل اين که مستعد بيماری بود، به اسکيزوفرنی مبتلا شد. بعد از آن برادر دوم برای ادامه تحصيل به انگلستان رفت. اما مشکلات دوری از وطن و مسائل مالی که در غربت برايش به‌وجود آمد باعث شد آتش اسکيزوفرنی دامان او را هم بگيرد. به اين ترتيب در مدت کوتاهی هر دو برادرم بيمار شدند.
    همه داشته‌های من
    وی ادامه می‌دهد: علاوه بر دو برادر بيمار، پدرم بيماری ديابت داشت و مادربزرگم هم زمين گير بود، خانه ما بيمارستان کوچکی بود که به يک پرستار نياز داشت. به همين دليل حرفه پرستاری را انتخاب کردم. البته ماجرا به همين جا ختم نمی‌شد. به خاطر برادر کوچکم که ناشنوا بود و من مسئوليت نگهداری از او را برعهده داشتم، مدتی در مدرسه باغچه بان، معلم ناشنوايان بودم. در همين مدت ازدواج کردم و مدتی برای ادامه تحصيل همراه همسر به آلمان رفتم زياد نتوانستم بمانم، بايد از برادرهايم پرستاری می‌کردم به همين دليل خيلي زود به کشور بازگشتم.
    مجموعه‌ای از بيمار‌های خانوادگی
    اين بانوی کارآفرين می‌گويد: مسئله اشتغال برادرانم هميشه يکی از معضلات زندگي من بود، زيرا نگهداری از بيمار روان کاربسيار سختی است، کسی که از آن‌ها پرستاری می‌کند هم بايد مددکار باشد و هم روانشناس. علاوه بر اين بايد تخصص‌های ديگری نيز داشته باشد تا بتواند از بيمار به خوبی مراقبت کند. تمام اين مسائل هزينه‌های زيادی را می‌طلبيد، ضمن آن که در خانه ماندن هم خودم را منزوی کرده بود هم بيماری برادرم تشديد شده بود به همين دليل تصميم گرفتم بدست به کار شوم اما خدا می‌داند که خيلی می‌ترسيدم.
    تاسيس انجمن
    وي می‌افزايد: دنبال راه حلی بودم که بتوانم برادرهايم را سرکار ببرم. آن‌ها با کار کردن می‌توانستند از دنيايی که در آن بودند نجات پيدا کنند. راستش دنبال هر کاری رفتم راه به جايی نبردم. بعداز مدتی به فکر تاسيس يک انجمن افتادم. آن را تاسيس هم کردم و نامش را انجمن "حمايت از بيماران روان" گذاشتم. در اين انجمن سعی کردم کمبودهای بيماران روان را به گوش مسئولان و مردم برسانم. بعداز مدتی متوجه شدم هرکاری نياز به سرمايه دارد و به همين دليل تصميم گرفتم به شهرداری منطقه 4 مراجعه و بحث کارآفرينی را پی‌گيری کنم.
    حالا 2 سالی می‌شود که توانسته مرکز کارآفرينی ايجاد کند. تمام نيروهای شاغل در مرکز اين بانوی کارآفرين را معلولان، بيماران روان و زنان بی‌سرپرست و بدسرپرست تشکيل می‌دهند. کارشان هم خيلی سخت نيست، بايد لباس‌های بيمارستانی بدوزند. او می‌گويد: برادرهايم هم در اين کارگاه مشغول شده‌اند. خوشحالم کاری برای انجام دارند و حس مفيد بودن می‌کنند، من افرادی را به کار می‌گيرم که حتی خانواده‌هايشان هم معتقدند آن‌ها از پس کاری بر نمی‌آيند.
    چرا لباس‌های بيمارستانی
    صادق‌فر ايده‌هاي زيادی برای شروع کار داشته اما به دو دليل به اين شغل روی آورده است. اشتغال افرادی بيمار و نيازمند و در عين کار شغلی که خراب شدن آن خسارت مالی زيادی نداشته باشد وی را وارد اين عرصه کرد. در اين باره می‌گويد: پارچه هايی که به کار می‌بريم يکبار مصرف و بسيار ارزان هستند و دوخت بسيار ساده‌ای دارند و اگر جنس خراب شود. اين امر مناسب‌ترين کار برای افرادی است که من با آن‌ها کار می‌کنم و البته درآمد خوبی هم دارد. به تازگی تعدادی از ناشنوايان را نيز وارد کار کرده‌ام و خلاقيت و توان کاری اين افراد برايم باور نکردنی است.
    پدری مهربان
    وقتي ياد پدر می‌کند اشک از چشمانش جاری می‌شود. می‌گويد: پدرم مرد بزرگی بود و به خاطر ما بعد از مادرم هرگز ازدواج نکرد. يکی از آرزوهای من اين است که بتوانم روزی بنيادی به نام پدرم و برای جبران محبت‌هايش ثبت کنم. او باغبان خوبی بود و وقتی از سختی‌های دنيا خسته می‌شد به گل‌ها پناه می‌برد. زمان مرگش به او قول دادم هميشه مراقب برادرانم باشم وسعی کردم تا آنجا که در توان دارم به عهدم وفادار باشم. الان هم بسياری از پدرهای بيمارانم برايم مانند پدرخودم هستند و رنگ نگاه‌ها و غمی ‌که بردوش دارند بين همه آن‌ها مشترک است. درحال حاضر از جان و دل مراقب برادرانم هستم، برادرناشنوايم ازدواج کرده است و 2فرزند دارد. آن برادرم هم که بيماری روان دارد نيز با من در يک ساختمان زندگی می‌کنند و هر روز بعد از پايان کارم اول به خانه آن‌ها می‌روم و به آن‌ها رسيدگی می‌کنم و بعد به خانه خودم می‌روم. من واقعا عاشق برادرانم هستم و از رسيدگی به آن‌ها به هيچ وجه خسته نمی‌شوم.
    همسرم همقدم با من است
    سال 1366با معلمی‌مهربان و دلسوز، ازدواج می‌کند. گاهی همسرش از ميزان توجه وي به بيماران گله می‌کند اما در نهايت او هم همه آن‌ها را دوست دارد اين کارآفرين می‌گويد: عاشق خانواده‌ام هستم اما بيماران بيش از انسان‌های سالم به مراقبت و رسيدگی نيازدارند. من 3دختر هم دارم که عاشقانه دوستشان دارم و آن‌ها هم کاملا مرا درک می‌کنند و مدتی است همکارم شده‌اند.
    تحقق آرزوی ايجاد تعاونی
    اين بانوی موفق می‌گويد: در حال حاضر دنبال ايجاد يک تعاونی و در مرحله نوشتن آيين‌نامه آن هستم. می‌خواهم خدماتم را گسترده‌تر کنم. طرح آن را نوشته‌ام و اعضای گروه نيز انتخاب شده‌اند و تا رسيدن به هدف فاصله‌ای ندارم. به حرف ساده است، در طول مسيری که رفتم خيلی نااميد و دلشکسته شده‌ام اما جايی برای نشستن و ساکت ماندن نبود. بايد توکل کرد و تلاش.
    کلام آخر
    اين بانوی خستگی‌ناپذير در آخر می‌گويد: وقتی برای خدا کارکنی هرگز شکست نمی‌خوری زيرا خود او گفته است " وقتی يک قدم به سوی من برداری من ده قدم به سوی تو برمی‌دارم" و من هم در زندگی‌ام به اين موضوع معتقد هستم و البته نتيجه اعتقاد به آن را نيز گرفته‌ام. وقتی بيمارروان را می‌بينم که در کنار ساير افراد کار می‌کند و می‌خندند و اعتماد به نفس دارند دنيا جای بهتری برای زندگی کردن می‌شود. شادی اين افراد برای من مدال طلايی است که به گردنم می‌آويزم.
    8 کاربر مقابل از سیدرضا عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. *hadis*57*, bnm, manoto, Neshat_46, SADAF/Z, taraneh, رضوانه, مسعود
    سیدرضا آنلاین نیست.

  2. 4,055 امتیاز ، سطح 18
    52% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 195
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1392/03/18
    محل سکونت
    iran gorgan
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    4,055
    سطح
    18
    تشکر
    710
    تشکر شده 74 بار در 29 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #2 1392/03/23, 21:06
    دستش درد نکنه خداقوت انشالله همیشه شاد و پرتوان بره جلو به امیدخدا.
    2 کاربر مقابل از Neshat_46 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. manoto, مسعود
    Neshat_46 آنلاین نیست.

  3. 3,939 امتیاز ، سطح 18
    23% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 311
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1392/03/19
    محل سکونت
    ایران/خوزستان
    نوشته ها
    213
    امتیاز
    3,939
    سطح
    18
    تشکر
    179
    تشکر شده 529 بار در 213 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #3 1392/03/23, 21:09
    بسیار عالی

    امیدوارم این روند ادامه پیدا کنه
    2 کاربر مقابل از mohammad.motafavet عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. manoto, زینب نوروزی
    mohammad.motafavet آنلاین نیست.

  4. 4,003 امتیاز ، سطح 18
    39% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 247
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1391/04/22
    محل سکونت
    اهواز
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    4,003
    سطح
    18
    تشکر
    106
    تشکر شده 390 بار در 113 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #4 1392/03/23, 22:25
    احسنت براراده ی همچین بانوی هوشمندوکارآفرین که نشان دادمعلولیت محدودیت نیست انسان باید ذهن واراده اش روقوی کنه خودش روپرورش بده نه جسم فناپدیرش رو. بایدعبرت بگیریم دوستان ازانسان های موفق علی الخصوص معلولین موفق بانی کارخیری شدندکه چندین جوان جویای کارهم صاحب شغلی بشندخداو حضرت باب الحوائج هم خودشان هم همسروفرزندان گرانقدرشان روحفظ کنند.خواستن فراترازتوانستن است دوستان شک نکنید.درپناه قران.
    2 کاربر مقابل از زینب نوروزی عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. manoto, mohammad.motafavet
    ‏.
    زینب نوروزی آنلاین نیست.

  5. 3,939 امتیاز ، سطح 18
    23% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 311
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1392/03/19
    محل سکونت
    ایران/خوزستان
    نوشته ها
    213
    امتیاز
    3,939
    سطح
    18
    تشکر
    179
    تشکر شده 529 بار در 213 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #5 1392/03/24, 01:34
    دورود بر این اراده

    امیدوارم به همین شکل ادامه بده
    کاربر مقابل از mohammad.motafavet عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: manoto
    mohammad.motafavet آنلاین نیست.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •