سلام خدمت دوستان عزيز بخصوص اونايي كه به شعرام سر ميزنن و لطف بي حدشونو ازو دريغ نميكنن
قربونتون برم
من همه شعرام تو وبلاگمه
اينم آدرسش www.akam.blogfa.com
سلام خدمت دوستان عزيز بخصوص اونايي كه به شعرام سر ميزنن و لطف بي حدشونو ازو دريغ نميكنن
قربونتون برم
من همه شعرام تو وبلاگمه
اينم آدرسش www.akam.blogfa.com
قشنگ بود
کاربر مقابل از شايسته عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: ali666ila
چشمانم
در انتظار نظاره انگشتان تب داريست
تا زوزه تلخ سكوت را
دور بريزد
و لب هايم
تشنه آوازيست
تا بند اسارت حروف را
در هم شكند
و دستان سردم
كودكانه
در آرزوى لمس گرماى دستانيست
كه به خدايم رسانند
.
.
.
با چشمانى منتظر
لبانى تشنه
دستانى سرد
برون از قلمرو واژگان
اينك مانده ام
به سان كودك دوره گرد
آواره تا روزى
كه مرگ
نا خوانده به سراغم آيد
Akam
6 کاربر مقابل از akamo عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. doosetdaram, mehregan, mosaferkuchulu, samaneh2, ناقوس, ماهتاب
پروانه ای به شوق تو وا کرده بال ها
ای عشق ای جواب تمام سوال ها
تفسیر حرف های قشنگ تو روشن است
در ته نشین قهوه ی فنجان فال ها
با دیدن تو گونه ی من سرخ می شود
با شرم می رسند مگر سیب کال ها ؟
ماهی تنگ خانه که دریا ندیده بود
گم شد میان این همه موج خیال ها
این خط که زیر چشم سیاهت کشیده اند
سر مشق تازه ایست برای غزال ها
تسخیر کائنات برای تو ساده است
کافیست تر کنند لبی خط و خال ها
عکس تو را میان دلم قاب می کنم
ای ان یکاد عشق تو دفع زوال ها
از آتش محبت من کم نمی کنند
حتی گذشت روز و شب و ماه و سال ها
حالا بیا و خوب به سمتم نگاه کن
پروانه ای به شوق تو وا کرده بال ها
.................................................. ....
چیست دنیای من و تو غیر رویا غیر خواب
زندگی های خیالی آرزوهایی سراب
عمر را بازیچه ی دست هوس کردیم آه
لرزش شمعی گرفت از ما وصال آفتاب
روزها شب می شوند و مشق ها خط می خورند
می رویم آهسته و پیوسته تا ختم کتاب
لحظه هایم را میان خویش قسمت کرده اند
همسران بی وفایم آفتاب و ماهتاب
عشق بازی های من هم حاصلی جز غم نداشت
آب چشمم خشک شد از گریه های بی حساب
مرگ آخر هر چه را ما داشتیم از ما گرفت
محو شد با قلوه سنگی نقش های روی آب
.................................................. ....
امشب که آسمان دو چشم تو ترشده ست
دنیا به پیش چشم دلم تنگ ترشده ست
لب بسته ای و اشک تو تایید می کند
این حرف تلخ را که زمان سفر شده ست
دائم صدای چینی دل می رسد به گوش
آنجا که دل شکستن یاران هنر شده ست
بیهوده فکر چاره ی من می کند طبیب
کو عاشقی که شام فراقش سحر شده ست ؟
مانند سکه ای که رها می شود ز دست
عمرم طلسم جادوی امّا اگر شده ست
می بیند آسمان و فقط بغض می کند
مرغی که دلشکسته و بی بال و پر شده ست
هر شب دوباره داغ دلم تازه می شود
با بوی بالشی که شب قبل تر شده ست
ای کاش ، مرده بودم و عاشق نمی شدم
اما چه حیف آتش دل شعله ور شده ست
.................................................. ....
چه شبها بی حضورت آب و آتش را قرین کردم
به جای شانه هایت درد دل با آستین کردم
نمی دانم چه شد ازشهر من بار سفر بستی ؟
کجایی ای که بر دل نقش عشقت را نگین کردم؟
خیال انگیز من ، تا بار دیگر صورتت بینم
مژه بر هم نهادم پشت پرچین ها کمین کردم
تو از جنس طراوت همنشین شبنمی ای گل
من آن ابرم که خو با رعد و برق آتشین کردم
برای آنکه همچون بلبلان گرد گلی نالم
تو را از بین صدها خرمن گل دستچین کردم
بهای بوسه بر لبهای تو ترک دل و جان بود
لبت را غنچه کن آماده شو زیرا چنین کردم
.................................................. ....
بعد از تو غصه آمد و در سینه جا گرفت
در بسته است حال من از این هوا گرفت
یادت میان سینه ی من اغتشاش کرد
این التهاب خواب خوش از چشم ها گرفت
می خواست غصه در دل من کودتا کند
دستی به دست خاطره ات داد و پا گرفت
تا کی میان بیم و امید تو سر کنم ؟
فکری بکن که سکه ی یاسم بها گرفت
از بس ندیدمت لبم از خنده شد تهی
از بس نیامدی همه جا را بلا گرفت
لبخند پر کشید و به جایش نشست اخم
ترکیب بند صورت من هم نما گرفت
لازم به آن که کن فیکون هم کنی نبود
می شد که زیر دست مرا با وفا گرفت
شاعر خودم ( احسان اکابری)
15 کاربر مقابل از gharib2358 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. soheilaa, adamak, Alireza72, bnm, doosetdaram, $Nafa, آپامه, Mojtaba, pooya, Reihane, sol_zeus, امیرمهدی, ستاره مثبت, diSloYaL536, پرستو
آفری ی ی ی ی ن
2 کاربر مقابل از Reihane عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. soheilaa, gharib2358
کاش می شد بتونیم به همه ی آدما با هر عقیده ی سیاسی، دینی، فرهنگی و... احترام بذاریم! نه مسخره کنیم، نه توهین....
سلام
ممنونم از شما دوستان عزیز
کاربر مقابل از gharib2358 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: soheilaa
با سلام به همگی
من اولین شعر رو میذارم اینجا
جنون
گفت عشق چون گوهری نایاب و در دریا شده
گفت عشق امروزه چون کالای بازاری شده
گفته ای ان عشق در گور فراموشی شده
سرزمین سبز عشق خشک و بیابانی شده
از نوا و سوز نی این قصه در عالم شده
عشق را اتش بدان , کندرنیستانی شده
چند روزی زندگی از نور ان روشن شده
روزدیگر شعله سرد و دود و خاکستر شده
ای خوشا حال دلی کزعشق چون مجنون شده
انکه توحید و معاد و ذکر ایاتش همه لیلا شده
فرق ماه ایا شکست , یا اسمان در هم شده
یا دمید ان صور را , شاید شب محشر شده
قلب لاله چاک چاک از ناله مجنون شده
صد چولیلا بیگمان مجنون ان مجنون شده
خاک از خون دل دلداده اش رنگین شده
اسمان از اشک او گریان و بارانی شده
نام مجنون درجهان برجام مینا حک شده
شعر و بیت و قافیه مجنون عشق او شده
ارش زرین.
35 کاربر مقابل از arashzarin عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, 1228, 4566, soheilaa, Alireza72, azam.1233, DJMOJO, elahee, eleven, FEAR, $Nafa, ho$$ein, mahdifa, آپامه, marieh, masaeli66, mohammadgholami, Mojtaba, najmeh69, niloofar abi, naghash kocholo, saeednajafian, samaneh2, sol_zeus, Niloof@r, tanha56, zohreh, ارم2, حمیدرضا, شبنم, شهلا, عاتکه, diSloYaL536, نیلوفر, کام
الهی سینه ای اتش افروز
6 کاربر مقابل از alif1332 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. soheilaa, bnm, DJMOJO, niloofar abi, عاتکه, diSloYaL536
سلام به همه دوستای خوب شعر دوست منم یکی از سروده هامو برای شروع میذارم:
کاش شب بود همیشه شب
سکوت و بغض و تاریکی مرا با خود میبرد هر شب
به دور از مردم و شهر و شلوغی
به روی دیگر این زندگی بی هر دروغی
همانجایی که بغضم میترکد بی تامل
چو دیگر کاری بر نمی آید از دست تحمل
اشک هم بی واهمه از دیده جاری میشود
کم کمک سینه ام از غصه خالی میشود
روحم از بند رها میشود انگار
جسم خسته تنم از درد جدا میشود انگار
زیر لب زمزمه وار راز دل را فاش میگویم برایش
به امید اینکه شاید راه یابم به سرایش
نمیدانم این کیست که با او سخنی میگویم
ولی این اوست که آرام به اویم
اگر این خواب نمی آمد به سراغ تن سردم
تا خود صبح با او عقده ها وا میکردم
کاش شب بود همیشه ،شب
آخر اینجا آرامم ندارم تب
(الهه)
23 کاربر مقابل از sol_zeus عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, 1228, 4566, soheilaa, arashzarin, azam.1233, bnm, DJMOJO, elahee, eleven, esteghlal, FEAR, آپامه, namo, niloofar abi, naghash kocholo, Niloof@r, tanha56, _Hamid_, ho$$ein, عاتکه, diSloYaL536, kavirdell59
آنچه به خداوند مدیونیم دوست داشتن دیگران است
یک شعرفی البداهه
گفتم ای لاله بیاراه همان است که بود
برسر راه قصه جانکاه همان است که بود
این فلک صبر ندارد میرود از پی دهر
مسجدودیروخانقاه همان است که بود
لاله نظرکن سوی ما یک دم ازبهرخدا
گردش لیل والنهار وماه همان است که بود
من به دل گفتم جهان رنگ وفریب است بدان
در پس این همه رنگ اه همان است که بود
این درست است که عشق دیگرنکندکوهی را
لیک جرم ازبرای یک گناه همان است که بود
در میکده لیلا صفتان برصف نازندولی
لیلا ی اسیرچشم براه همان است که بود
لاله توتماشاکن این کلک تقدیراست
کاین شعله های گاه وبیگاه همان است که بود
امیرمهدی
22 کاربر مقابل از امیرمهدی عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, 1228, 4566, soheilaa, arashzarin, azam.1233, bnm, DJMOJO, FEAR, $Nafa, آپامه, Maroot, Mojtaba, niloofar abi, sol_zeus, Niloof@r, tanha56, ho$$ein, عاتکه, diSloYaL536, کام, kavirdell59
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)