alt
صفحه 1 از 8 123 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 78

موضوع: گنجینه مطالب جالب و خواندنی ..از داود

  1. 104,758 امتیاز ، سطح 100
    0% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 0
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    بهترین کاربر به انتخاب دور اول شوراایجاد کننده بهترین تاپیک به انتخاب دور اول شورا
    تاریخ عضویت
    1389/03/12
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    4,243
    امتیاز
    104,758
    سطح
    100
    تشکر
    9,614
    تشکر شده 22,073 بار در 5,755 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    گنجینه مطالب جالب و خواندنی ..از داود

    #1 1393/03/02, 18:48
    سلام:
    دوستان لازم دیدم اول از هر چیز توضیحی برا این تایپک داشته باشم شاید شما هم
    در گذاشتن تایپک ها تون تجدید نظر داشته باشین.

    مطالب یا پست هایی هست بجای اینکه برا هر مورد یه تایپک جداگانه ای بزنیم
    میتونیم برا همچین پست هایی یه تایپک منظم به نام خودمون داشته باشیم.

    و درین صورت صفحات هم از سنگینی بار شون کاسته میشه.....

    و این طوری در طول سال یا سالهای دیگه هر مطلب مرتبط به تایپک مون رو یه جا داشته باشیم
    از جمله این تایپک ها همین قسمت مطالب خواندنی هست
    که بنده تصمیم گرفتم همه پست های خودم را درین زمینه تو یه تایپک
    ادغام کنم....ایشالا که مورد پسندتان واقع گردد.

    ************************************************** **

    ---------- Post added at ۱۶:۴۳ ---------- Previous post was at ۱۶:۴۰ ----------

    مردی از جنس انسانیت که پدر 1070 کودک است

    "احـد عظيـم زاده"مولتـي ميليـاردر ايـرانـي که در
    سن 7 سالگی پدرش را از دست داد و یتیـــم شد.




    او پای چوب قالی نشست و تا سن 23 سالگی در اوج نداری و زجر زندگی کرد
    او اکنون بزرگترین تاجر فرش و بیزینس من جهان است
    و بزرگترین هتل در خاور میانه را میسازد
    "احد" میگوید:غصه يتيمي چون باري سنگين به دوشم بود. (بغض مي‌كند) يتيم هيچ‌كس را نـــدارد
    او اکنون سرپرستی 1070 کودک یتیم را به عهده دارد و هر سال 100 نفر به این آمار اضافه میکند
    برای کودکان حسابهای بلند مدت باز کرده تا در آینده چیزی داشته باشند.
    به هر دختر 50 میلیون تومان برای زمان ازدواج جهاز داده است
    و به هر پسر75میلیون تومان برای ازدواج و داشتن پشتیبان
    600 نفر کارگر دارد و حقوق همه ی آنها را 2برابر میدهد
    درود بر شـــرف و انسانیت این بزرگ مرد ایـــــرانی..

    لحظه های زندگیتان با طراوت

    ---------- Post added at ۱۶:۴۸ ---------- Previous post was at ۱۶:۴۳ ----------



    8 کاربر مقابل از Davod عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, faeze hajizade, manoto, ROSE, Roya, roz dj, Tavarish, یوسف محسنی

    ***************


    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28673 عاشقانه ها
    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28664 جالب و خواندنی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=27968 حباب آرامش

    http://forum.special.ir/showthread.p...541#post522541 دانستنیهای پزشکی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=7707 جملات دوست

    به امید تحقق خواسته ها و حقوق
    معلولین عزیز ایران


    ***************

    Davod آنلاین نیست.

  2. 104,758 امتیاز ، سطح 100
    0% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 0
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    بهترین کاربر به انتخاب دور اول شوراایجاد کننده بهترین تاپیک به انتخاب دور اول شورا
    تاریخ عضویت
    1389/03/12
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    4,243
    امتیاز
    104,758
    سطح
    100
    تشکر
    9,614
    تشکر شده 22,073 بار در 5,755 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #2 1393/03/03, 10:06
    ازدواج آقــــايــــان

    قبل از ازدواج : خوابيدن تا لنگ ظهر
    بعد از ازدواج : بيدار شدن زودتر از خورشيد
    نتيجه اخلاقي : سحر خيز شدن


    قبل از ازدواج : رفتن به سفر بي اجازه
    بعد از ازدواج : رفتن به حياط با اجازه
    نتيجه اخلاقي : معتبر شدن


    قبل از ازدواج : خوردن بهترين غذاها بي منت
    بعد از ازدواج : خوردن غذا هاي سوخته با منت
    نتيجه اخلاقي : تقويت معده

    قبل از ازدواج : استراحت مطلق بي جر و بحث
    بعد از ازدواج : كار كردن در شرايط سخت
    نتيجه اخلاقي : ورزيده شدن

    قبل از ازدواج : ديد و بازديد از اماكن تفريحي
    بعد از ازدواج : سر زدن به فاميل خانوم
    نتيجه اخلاقي : صله رحم

    قبل از ازدواج : آموزش گيتار و سنتور و غيره
    بعد از ازدواج : آموزش بچه داري و شستن ظرف
    نتيجه اخلاقي : همدردي با مردها

    قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جيبي از پاپا
    بعد از ازدواج : دادن كل حقوق به خانوم
    نتيجه اخلاقي : مستقل شدن

    قبل از ازدواج : ايستادن در صف سينما و استخر
    بعد از ازدواج : ايستادن در صف شير و گوشت
    نتيجه اخلاقي : آموزش ايستادگي

    قبل از ازدواج : رفتن به سفرهاي هفتگي
    بعد از ازدواج : در حسرت رفتن به پارك سر كوچه
    نتيجه اخلاقي : امنيت كامل.


    __________________



    « من نمی خوام اینجا باشم، می خواهم برم ایران!»

    یک هیئت از خبرنگاران خارجی به بازدید دبستانی در تهران رفته بودند.



    از قبل به بچه ها یاد داده بودند که در جواب همه سووال ها بگویند:
    « در ایران همه چیز از همه جای دنیا بهتر است»


    بازدید کنندگان سووالاتشان را شروع کردند:
    « بچه ها، آیا دبستان تان را دوست دارید؟»
    « در ایران همه چیز از همه جای دنیا بهتر است»
    « غذایی که می خورید، خوشمزه است؟»
    « در ایران غذاها از همه جای دنیا خوشمزه تر است»
    « آیا پدر و مادرهایتان با شما مهربان هستند؟»
    « در ایران پدر و مادرها از همه جای دنیا مهربانتر هستند.»
    «اسباب بازی هایتان خوب است؟»
    « در ایران همه اسباب بازی ها از همه جای دنیا بهتر است»

    درهمین لحظه یکی از بچه ها زد زیر گریه و یکی از بازدیدکننده ها پرسید:
    « این بچه چرا گریه می کنه؟»


    بچه ای که گریه می کرد، گفت:
    « من نمی خوام اینجا باشم، می خواهم برم ایران!»
    6 کاربر مقابل از Davod عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, faeze hajizade, manoto, Roya, roz dj, یوسف محسنی

    ***************


    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28673 عاشقانه ها
    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28664 جالب و خواندنی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=27968 حباب آرامش

    http://forum.special.ir/showthread.p...541#post522541 دانستنیهای پزشکی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=7707 جملات دوست

    به امید تحقق خواسته ها و حقوق
    معلولین عزیز ایران


    ***************

    Davod آنلاین نیست.

  3. 104,758 امتیاز ، سطح 100
    0% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 0
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    بهترین کاربر به انتخاب دور اول شوراایجاد کننده بهترین تاپیک به انتخاب دور اول شورا
    تاریخ عضویت
    1389/03/12
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    4,243
    امتیاز
    104,758
    سطح
    100
    تشکر
    9,614
    تشکر شده 22,073 بار در 5,755 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #3 1393/03/03, 10:18


    فوق العاده هست بخون


    زنـی با اصرار از شوهرش می‌خواهد که طلاقش دهد.
    شوهرش میگوید چرا؟ ما که زندگی‌ خوبی‌ داریم.
    از زن اصرار و از شوهر انکار.
    در نهایت شوهر با سرسختی زیاد می‌پذیرد، به شرط و شروط ها.
    زن مشتاقانه انتظار می‌کشد شرح شروط را.
    تمام ۱۳۶۴ سکهٔ بهار آزادی مهریه آت را می‌باید ببخشی .
    زن با کمال میل می‌پذیرد.
    در دفترخانه مرد رو به زن کرده و میگوید حال که جدا شدیم . لیکن تنها به یک سوالم جواب بده .
    زن می‌پذیرد.
    “چه چیز باعث شد اصرار بر جدائی داشته باشی‌ و به خاطر آن حاضر شوی قید مهریه ات که با آن دشواری حین بله برون پدر و مادرت به گردنم انداختن را بزنی‌.
    زن با لبخندی شیطنت آمیز جواب داد :طاقت شنیدن داری؟
    مرد با آرامی گفت :آری .
    زن با اعتماد به نفس گفت: ۲ ماه پیش با مردی اشنا شدم که از هر لحاظ نسبت به تو سر بود.از اینجا یک راست میرم محضری که وعده دارم با او ، تا زندگی‌ واقعی در ناز و نعمت را تجربه کنم.
    مرد بیچاره هاج و واج رفتن همسر سابقش را به تماشا نشست.
    زن از محضر طلاق بیرون آمد و تاکسی گرفت .وقتی‌ به مقصد رسید کیفش را گشود تا کرایه را بپردازد.نامه‌ای در کیفش بود . با تعجب بازش کرد .
    خطّ همسر سابقش بود.نوشته بود: ” فکر می‌کردم احمق باشی‌ ولی‌ نه اینقدر.
    نامه را با پوزخند پاره کرد و به محضر ازدواجی که با همسر جدیدش وعده کرده بود رفت .منتظر بود که تلفنش زنگ زد.
    برق شادی در چشمانش قابل دیدن بود.شمارهٔ همسر جدیدش بود.
    تماس را پاسخ گفت: سلام کجایی پس چرا دیر کردی.
    پاسخ آنطرف خط تمام عالم را بر سرش ویران کرد.
    صدا، صدای همسر سابقش بود که میگفت : باور نکردی؟،
    گفتم فکر نمیکردم اینقدر احمق باشی‌.این روزها میتوان با ۱ میلیون تومان
    مردی ثروتمند کرایه کرد تا مردان گرفتار
    از شرّ زنان احمق با مهریه‌های سنگینشان نجات یابند !!!

    _________________________________




    انشاء
    زن می خوام یا نمی خوام؟؟؟




    هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.

    تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است.

    حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود.

    ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود!

    چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.

    در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.

    از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.

    در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است !

    اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید.

    من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.

    مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود.

    دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.

    خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد.

    البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است، هم خوشمزه تر است تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!

    اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد.

    زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین!

    اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید.

    ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم.

    اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست. از آن موقه خاله با من قهر است.

    اما بعدا فهمیدم که قهر بهتر از دعواست.

    آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند بعد خانومش می رود دادگاه شکایت می کند بعد می آیند دایی مختار را می برند زندان!

    البته زندان آدم را مرد می کند. تازه عزدواج هم آدم را مرد می کند، اما آدم با ازدواج مرد بشود خیلی بهتر است تا برود زندان که آیا مرد بشود یا نشود!

    این بود انشای من ...

    _____________________________



    زن وشوهری بیش از 60 سال
    با یکدیگر زندگی مشترک داشتند.


    آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند. در مورد همه چیز با هم صحبت می کردند و هیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند مگر یک چیز؛ یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و در مورد آن هم چیزی نپرسد.
    در همه این سالها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد و پزشکان از او قطع امید کردند.
    در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع و رجوع می کردند پیر مرد جعبه کفش را آورد ونزد همسرش برد.
    پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را در مورد جعبه به شوهرش بگوید. پس از او خواست تا در جعبه را باز کند.
    وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی و مقداری پول به مبلغ 95 هزار دلار پیدا کرد. پیرمرد در این باره از همسرش سوال نمود.
    پیرزن گفت : هنگامی که ما قول وقرار ازدواج گذاشتیم مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید او به من گفت که هر وقت از دست تو عصبانی شدم ساکت بمانم و یک عروسک ببافم.
    پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و سعی کرد اشک هایش سرازیر نشود فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود.
    از این بابت در دلش شادمان شد پس رو به همسرش کرد و گفت این همه پول چطور؟ پس اینها از کجا آمده؟
    پیرزن در پاسخ گفت :
    آه عزیزم این پولی است که از
    فروش عروسک ها به دست آورده ام !!!!!!

    _________________________________________

    5 کاربر مقابل از Davod عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, faeze hajizade, manoto, Roya, یوسف محسنی

    ***************


    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28673 عاشقانه ها
    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28664 جالب و خواندنی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=27968 حباب آرامش

    http://forum.special.ir/showthread.p...541#post522541 دانستنیهای پزشکی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=7707 جملات دوست

    به امید تحقق خواسته ها و حقوق
    معلولین عزیز ایران


    ***************

    Davod آنلاین نیست.

  4. 104,758 امتیاز ، سطح 100
    0% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 0
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    بهترین کاربر به انتخاب دور اول شوراایجاد کننده بهترین تاپیک به انتخاب دور اول شورا
    تاریخ عضویت
    1389/03/12
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    4,243
    امتیاز
    104,758
    سطح
    100
    تشکر
    9,614
    تشکر شده 22,073 بار در 5,755 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #4 1393/03/03, 10:30




    شیطان و شگرد زن.......

    زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟
    میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را
    طلاق دهد ؟
    شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است
    پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد
    پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد
    سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
    زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :
    چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد
    سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید
    و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد
    و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد
    سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم
    و آن زن گفت :کمی صبر کن
    نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!!
    شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟
    آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت
    همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به
    خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم
    و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم
    و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش.
    و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد!!!!!!!

    ________________________________



    درد دل مادر بزرگ...

    مادر بزرگ در حالی که با دهان بی دندان، آب نبات قیچی را می مکید ادامه داد:
    آره مادر ، ُنه ساله بودم که شوهرم دادند، از مکتب که اومدم ، دیدم خونه مون شلوغه. مامانِ خدابیامرزم همون تو هشتی دو تا وشگون ریز از لپ هام گرفت تا گل بندازه. تا اومدم گریه کنم گفت: هیس، خواستگار آمده.

    خواستگار ، حاج احمد آقا ، خدا بیامرز چهل و دو سالش بود و من ُنه سالم. گفتم: من از این آقا می ترسم، دو سال از بابام بزرگتره.
    گفتند: هیس! شکون نداره عروس زیاد حرف بزنه و تو کار نه بیاره!!

    حسرت های گذشته را با طعم آب نبات قیچی فرو داد و گفت: کجا بودم مادر؟ آهان!
    جونم واست بگه ، اون زمون ها که مثل الان عروسک نبود. بازی ما یه قل دو قل بود و پسرهام الک دو لک و هفت سنگ سنگ های یه قل دو قل که از نونوایی حاج ابراهیم آورده بودم را ریختند تو باغچه و گفتند:
    تو دیگه داری شوهر می کنی ، زشته این بازی ها! گفتم: آخه ....!
    گفتند: هیس! آدم رو حرف بزرگترش حرف نمی زنه!

    بعد از عقد ، حاجی خدا بیامرز ، به شوخی منو بغل کرد و نشوند رو طاقچه، همه خندیدند ولی من ، ننه خجالت کشیدم به مادرم می گفتم: مامان من اینو دوست ندارم. مامانم خدا بیامرز ، گفت: هیس! دوست داشتن چیه؟ عادت میکنی!!

    بعد هم مامانت بدنیا اومد؛ با خاله هات و دایی خدابیامرزت؛ بیست و خرده ایم بود که حاجی مرد. یعنی میدونی مادر ، تا اومدم عاشقش بشم ، افتاد و مرد. نه شاه عبدالعظیم با هم رفتیم و نه یه خراسون. یعنی اون می رفت، می گفتم: آقا منو نمی بری؟ می گفت هیس! قباحت داره زن هی بره بیرون!!

    می دونی ننه ، عین یه غنچه بودم که گل نشده ، گذاشتنش لای کتاب روزگار و خشکوندنش.

    مادر بزرگ، اشکش را با گوشه چارقدش پاک کرد و گفت: آخ دلم می خواست عاشقی کنم ولی نشد ننه. اونقده دلم می خواست یه دمپختک را لب رودخونه بخوریم، نشد. دلم پر می کشید که حاجی بگه دوست دارم، ولی نگفت. حسرت به دلم موند که روم به دیوار، بگه عاشقتم ولی نشد که بگه. گاهی وقتا یواشکی که کسی نبود، زیر چادر چند تا بشکن می زدم آی می چسبید ، آی می چسبید!!

    دلم لک زده بود واسه یک یه قل دو قل و نون بیار کباب ببر ولی دست های حاجی قد همه هیکل من بود، اگه میزد حکما باید دو روز می خوابیدم!

    یکبار گفتم، آقا میشه فرش بندازیم رو پشت بوم شام بخوریم؟ گفت: هیس! دیگه چی با این عهد و عیال، همینمون مونده که انگشت نما شم!!

    مادر بزرگ به یه جایی اون دور دورا خیره شد و گفت: می دونی ننه ، بچه گی نکردم ، جوونی هم نکردم. یهو پیر شدم ، پیر.

    پاشو دراز کرد و گفت: آخ ننه ، پاهام خشک شده ، هر چی بود که تموم شد. آخیش خدا عمرت بده ننه چقدر دوست داشتم کسی حرفمو گوش بده و نگه هیس.

    به چشمهای تارش نگاه کردم ، حسرت ها را ورق زدم و رسیدم به کودکی اش. هشتی ، وشگون ، یه قل دوقل ، عاشقی و ...

    گفتم: مادر جون حالا بشکن بزن ، بذار خالی شی.
    گفت: حالا دیگه مادر؟! حالا که دستام دیگه جون ندارن؟
    انگشتای خشک شده اش رو بهم فشار داد ولی دیگه صدایی نداشتند!!!!!

    خنده تلخی کرد و گفت : آره مادر جون،
    اینقدر به همه هیس نگید. بذار حرف بزنن.
    بذار زندگی کنن. آره مادر هیس نگو، باشه؟
    خدا از "هیس" خوشش نمی یاد!!


    ---------- Post added at ۰۸:۲۳ ---------- Previous post was at ۰۸:۲۰ ----------




    ماجرای آفرینش سرود ای ایران





    در شهریور 1323زمانی که نیروهای انگلیسی و دیگر متفقین تهران را اشغال کرده بودند، حسین گل گلاب تصنیف سرای معروف، از یکی از خیابان های معروف شهر می گذرد.

    او مشاهده می کند که بین یک سرباز انگلیسی و یک افسر ایرانی بگو مگو می شود و سرباز انگلیسی، کشیده محکمی در گوش افسر ایرانی می نوازد.

    گل گلاب پس از دیدنِ این صحنه، با چشمان اشک آلود به استودیوی روح الله خالقی(موسیقی دان)می رود و شروع به گریه می کند.

    غلامحسین بنان كه آنجا بوده، می‌پرسد ماجرا چیست؟ او ماجرا را تعریف می‌کند و می گوید:‌ کار ما به اینجا رسیده که سرباز اجنبی توی گوش نظامی ایرانی بزند ! سپس کاغذ و قلم را بر می دارد و با همان حال، می‌سراید:

    ای ایران ای مرز پرگهر

    ای خاکت سرچشمه هنر

    دور از تو اندیشه بدان

    پاینده مانی تو جاودان

    ای .... دشمن! ار تو سنگ خاره‌ای، من آهنم

    جان من فدای خاک پاک میهنم

    ......

    همانجا خالقی موسیقی آن را می نویسد و بنان نیز آن را می‌خواند و ظرف یک هفته، تصنیف "ای ایران" در یک ارکستر بزرگ اجرا می‌شود.



    سرود «اي ايران» دقيقا در 27 مهر ماه سال 1323 در تالار دبستان نظامي [دانشکدۀ افسري فعلي] و در حضور جمعي از چهره‌هاي فعال در موسيقي ايران متولد شد.

    شعر اين سرود را «حسين گل گلاب» استاد دانشگاه تهران سروده بود، و از ويژگي‌هاي آن، اول اين است که تقريباً تمام واژه‌هاي به کار رفته در سروده، فارسي است و در هيچيک از ابيات آن کلمه غير فارسي وجود ندارد.



    سراسر هر سه بند سرود، سرشار از واژه‌هاى خوش‌تراش فارسى است. زبان پاكيزه‌اى كه هيچ واژه بيگانه در آن راه پيدا نكرده و با اين همه هيچ واژه‌اى نيز در آن مهجور و ناشناخته نيست و دريافت متن را دشوار نمى‌سازد.



    دومين ويژگي اين سرود بافت و ساختار شعر آن است، به‌گونه‌اي که تمامي گروه‌هاي سني، از کودک تا بزرگ‌سال مي‌توانند آن را اجرا کنند. همين ويژگي سبب شده تا اين سرود در تمامي مراکز آموزشي و حتي کودکستان‌ها قابليت اجرا داشته باشد.



    و بالاخره سومين ويژگي‌اي که براي اين سرود قائل شده‌اند، فراگيري اين سرود به لحاظ امکانات اجرايي است که به هر گروه يا فرد، امکان مي‌دهد تا بدون ساز و آلات و ادوات موسيقي نيز بتوان آن را اجرا کنند.


    آهنگ اين سرود که در آواز دشتي خلق شده، از ساخته‌هاي ماندگار «روح‌الله خالقي» است. ملودي اصلي و پايه‌اي کار، از برخي نغمه‌هاي موسيقي بختياري که از فضايي حماسي برخوردار است، گرفته شده.

    اين سرود در اجراي نخست خود به‌صورت کر خوانده شد. اما ساختار محکم شعر و موسيقي آن سبب شد تا در دهه‌هاي بعد خوانندگان مطرحي همانند «غلامحسين بنان» و نيز «اسفنديار قره‌باغي» آن را به‌صورت تک‌خواني هم اجرا کنند.


    ای ایران! ای مرز پُرگُهر!
    ای خاكت سرچشمه هُنر!
    دور از تو اندیشه بدان
    پاینده مانی تو جاودان
    ای … دشمن! ارتو سنگ خاره‌ای من آهنم
    جان من فدای خاك پاك میهنم
    مهر تو چون، شد پیشه‌ام
    دور از تو نیست، اندیشه‌ام
    در راه تو، كِی ارزشی دارد این جان ما؟
    پاینده باد خاك ایران ما


    سنگ كوهت دُرّ و گوهر است
    خاك دشتت بهتر از زر است
    مهرت از دل كِی برون كنم؟
    برگو بی مهر تو چون كنم؟
    تا … گردش جهان و دور آسمان بپاست
    نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
    مهر تو چون، شد پیشه‌ام
    دور از تو نیست، اندیشه‌ام
    در راه تو، كی ارزشی دارد اين جان ما؟
    پاینده باد خاك ايران ما


    ایران! ای خرم بهشت من!
    روشن از تو سرنوشت من
    گر آتش بارد به پیكرم
    جز مهرت بر دل نپرورم
    از … آب و خاك و مهر تو سرشته شد گِلم
    مهر اگر برون رود گِلي شود دلم
    مهر تو چون، شد پیشه‌ام
    دور از تو نیست، انديشه‌ام
    در راه تو، كی ارزشی دارد اين جان ما؟
    پاینده باد خاك ایران ما

    _______________________________



    ---------- Post added at ۰۸:۲۹ ---------- Previous post was at ۰۸:۲۳ ----------

    رستگار رحماني تنها رکوردار تاريخ کنکور ايران




    نفر اول گروه تجربي و نفر اول گروه زبان در سال 1388
    اهل جوانرود از يک خانواده کاملا معمولی
    جالبه بدونید دانشمندان سازمان سنجش فکرکردن تقلب کرده و
    صد درصد جواب داده یه امتحان جداگانه
    باز ازش گرفتن و بازم همشو 100% جواب داده


    _________________________________




    درياقلي که بود؟؟؟



    درياقلي سوراني متولد روستاي يانچشمه در نزديکي سدزاينده رود چهارمحال وبختياري از توابع بخش بن است که پس از مدتي به آبادان مهاجرت مي‌کند، وي در جريان تازش عراق به ايران، در بيست کيلومتري آبادان متوجه تحرکات شبانه عراقي‌ها براي حمله غافل گير کننده به اين شهر شد و به سرعت با دوچرخه خود را به آبادان رسانده و با فرياد، مردم را از ماجرا آگاه ساخت.

    مردم نيز با شنيدن فريادهاي التماس گونه او از خانه‌ها بيرون آمدند و با هر چه در دست داشتند، از چوب و چاقو و بيل و کلنگ به سمت منطقه کوي ذوالفقاري حرکت کردند.

    درياقلي سپس پياده به سمت مقر هنگ ژاندامري دويده و نيروهاي خودي را از حمله عراقي‌ها آگاه مي‌سازد. وي در کشاکش اين ماجرا بر اثر ترکش خمپاره مجروح و در راه پشت جبه در قطار به جانباخته راه میهن میشود. با مقاومت مردم، نيروهاي عراقي در تصرف آبادان ناکام مانده و مجبور به عقب نشيني شدند.

    در صورت سقوط آبادان ارتش عراق توان يورش به شيراز را پيدا مي‌کرد.

    یادش گرامی باد

    ________________________________



    ---------- Post added at ۰۸:۳۰ ---------- Previous post was at ۰۸:۲۹ ----------

    پژمان جمشیدی بایستی بازیگر میشد تا فوتبالیست



    خداییش این پسر تا امروز جهان هنر رو از وجود خودش محروم کرده بود.

    هنرپیشه‌ای بوده و ما خبر نداشتیم.

    من موندم پژمان با این همه ذوق بازیگریش چرا رفته از فوتبال سر در آورده!!!

    فکر کنم با این هنر نمایی درین سریال که از خود بروز داده آینده ای

    درخشان در انتظارش هست میگین نه؟؟ می بینیم........
    7 کاربر مقابل از Davod عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, manoto, parsa m, Roya, saleh, نارون, یوسف محسنی

    ***************


    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28673 عاشقانه ها
    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28664 جالب و خواندنی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=27968 حباب آرامش

    http://forum.special.ir/showthread.p...541#post522541 دانستنیهای پزشکی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=7707 جملات دوست

    به امید تحقق خواسته ها و حقوق
    معلولین عزیز ایران


    ***************

    Davod آنلاین نیست.

  5. 104,758 امتیاز ، سطح 100
    0% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 0
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    بهترین کاربر به انتخاب دور اول شوراایجاد کننده بهترین تاپیک به انتخاب دور اول شورا
    تاریخ عضویت
    1389/03/12
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    4,243
    امتیاز
    104,758
    سطح
    100
    تشکر
    9,614
    تشکر شده 22,073 بار در 5,755 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #5 1393/03/03, 10:37





    سگی که هفت سال است روی قبر صاحبش می خوابد!!!



    صاحب وی " میگیوئل " در سال 2006 درگذشته و سگش مدت کوتاهی پس از مراسم تشییع جنازه ناپدید شد
    خانواده همه جا را برای یافتن او جستجو کردند و حتی اعلامیه نیز گذاشتند ولی هیچکس او را ندیده بود...

    یک هفته بعد، اواخر شب افرادی که در گورستان بودند سگی را دیدند که روی قبر ی
    خوابیده آنها با مسول گورستان تماس این گرفتند .
    گورستان خانواده را مطلع کرد که بلافاصله مراجعه و وی را به منزل بردند.
    ولی هر شب او دیوانه وار پشت درب خانه ناله کرده و به در چنگ میزد تا
    بیرون برود تا صبح که به خانه برگردد. بعدها معلوم شد که کاپیتان هر شب
    به گورستان در فاصله 3 مایلی میرفت تا از قبر صاحبش محافظت کند.

    نزدیک به 7 سال است که هر شب گورستان درهایش را تا سر ساعت 6 عصر
    که او وارد میشود باز نگه میدارد.
    او تا صبح که درهای گورستان باز میشود در روی قبر صاحبش میخوابد
    تا از آن محافظت کند.


    یاد این غزل حافظ افتادم:

    یا رب :

    آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند ...
    بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند

    اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی ...
    وان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کند

    دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او ...
    نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند
    6 کاربر مقابل از Davod عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, *SABA*, manoto, parsa m, Roya, نارون

    ***************


    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28673 عاشقانه ها
    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28664 جالب و خواندنی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=27968 حباب آرامش

    http://forum.special.ir/showthread.p...541#post522541 دانستنیهای پزشکی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=7707 جملات دوست

    به امید تحقق خواسته ها و حقوق
    معلولین عزیز ایران


    ***************

    Davod آنلاین نیست.

  6. 104,758 امتیاز ، سطح 100
    0% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 0
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    بهترین کاربر به انتخاب دور اول شوراایجاد کننده بهترین تاپیک به انتخاب دور اول شورا
    تاریخ عضویت
    1389/03/12
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    4,243
    امتیاز
    104,758
    سطح
    100
    تشکر
    9,614
    تشکر شده 22,073 بار در 5,755 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #6 1393/03/08, 19:37
    دخترم با تو سخن می گویم.....



    زندگی درنگهم گلزاریست
    و تو با قامت چون نیلوفر،شاخه ی پر گل این گلزاری
    من به چشمان تو یک خرمن گل می بینم
    گل عفت ، گل صدرنگ امید
    گل فردای بزرگ
    گل فردای سپید
    چشم تو اینه ی روشن فردای من است
    گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ
    کس نگیرد زگل مرده سراغ
    دخترم با تو سخن می گویم
    دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش
    همه گل چین گل امروزند
    همه هستی سوزند
    کس به فردای گل باغ نمی اندیشد
    انکه گرد همه گل ها به هوس می چرخد
    بلبل عاشق نیست
    بلکه گلچین سیه کرداریست
    که سراسیمه دود در پی گل های لطیف
    تا یکی لحظه به چنگ ارد و ریزد بر خا ک
    دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک
    تو گل شادای
    به ره باد مرو
    غافل از باد مشو
    ای گل صد پر من
    همه گوهر شکنند
    دیو کی ارزش گوهر داند
    دخترم گوهر من ، گوهرم دختر من
    تو که تک گوهر دنیای منی
    دل به لبخند حرامی مسپار دزد را دوست مخوان
    چشم امید به ابلیس مدار
    ای گوهر تابنده بی مانند
    خویش را خار مبین
    اری ای دخترکم
    ای سراپا الماس از حرامی بهراس
    قیمت خود مشکن
    قدر خود را بشناس
    قدر خود را بشناس..

    تقدیم دختران عزیز اسپشیال
    8 کاربر مقابل از Davod عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, *SABA*, laleh6, manoto, Roya, saleh, _MehrabaN_, نارون

    ***************


    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28673 عاشقانه ها
    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28664 جالب و خواندنی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=27968 حباب آرامش

    http://forum.special.ir/showthread.p...541#post522541 دانستنیهای پزشکی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=7707 جملات دوست

    به امید تحقق خواسته ها و حقوق
    معلولین عزیز ایران


    ***************

    Davod آنلاین نیست.

  7. 104,758 امتیاز ، سطح 100
    0% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 0
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    بهترین کاربر به انتخاب دور اول شوراایجاد کننده بهترین تاپیک به انتخاب دور اول شورا
    تاریخ عضویت
    1389/03/12
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    4,243
    امتیاز
    104,758
    سطح
    100
    تشکر
    9,614
    تشکر شده 22,073 بار در 5,755 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #7 1393/03/12, 09:28
    ساعت خوب، ساعت شنی است!



    چه ایده بدی بوده گرد ساختن ساعت. احساس میکنی همیشه فرصت تکرار است:

    قرار بوده ۸ صبح بیدار شوی و میبینی شده ۸ و ربع٫ میگویی: اشکال ندارد تا ۹ میخوابم بعد بیدار میشوم!

    قرار بوده امشب ساعت ۹ یک ساعتی را صرف مطالعه کتاب کنی، می بینی کتاب نخوانده ۱۰ شده. میگویی: اشکال ندارد. فردا شب ساعت ۹ میخوانم.

    ساعت دروغ میگوید. دروغ. زمان بر گرد یک دایره نمی چرخد! زمان بر روی خطی مستقیم میدود. و هیچگاه، هیچگاه، هیچگاه باز نمیگردد.

    ایده ساختن ساعت به شکل دایره، ایده جادوگری فریبکار بوده است! ساعت خوب، ساعت شنی است! هر لحظه به تو یادآوری میکند که دانه ای که افتاد دیگر باز نمیگردد. اگر روزی خانه بزرگی داشته باشم، به جای همه دکورها و مجسمه ها و ستونها، ساعت شنی بزرگی برای آن خواهم ساخت و میگویم در آن آنقدر شن بریزند که تخلیه اش به اندازه متوسط عمر یک انسان طول بکشد. تا هر لحظه که روبرویش می ایستم به یاد بیاورم که زمان «خط» است نه «دایره».

    یادم باشد تابلویی زیر ساعت شنی ام نصب کنم: «خوش بین نباشید. این ساعت به ضربه سنگی میشکند…»
    6 کاربر مقابل از Davod عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. *SABA*, manoto, parsa m, Roya, مهین, نارون

    ***************


    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28673 عاشقانه ها
    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28664 جالب و خواندنی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=27968 حباب آرامش

    http://forum.special.ir/showthread.p...541#post522541 دانستنیهای پزشکی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=7707 جملات دوست

    به امید تحقق خواسته ها و حقوق
    معلولین عزیز ایران


    ***************

    Davod آنلاین نیست.

  8. 104,758 امتیاز ، سطح 100
    0% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 0
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    بهترین کاربر به انتخاب دور اول شوراایجاد کننده بهترین تاپیک به انتخاب دور اول شورا
    تاریخ عضویت
    1389/03/12
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    4,243
    امتیاز
    104,758
    سطح
    100
    تشکر
    9,614
    تشکر شده 22,073 بار در 5,755 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #8 1393/03/12, 13:19
    جوانى از بزرگی پرسید :
    اگه دنیا فانیه، چرا همه دنبالش میدوون ؟
    چرا وقتی مالشون تو این دنیا جا ميمونه، همه دنبالشن ؟
    چرا آدم به خاطر پول، حتى دوستشو دشمن ميبینه ؟


    آن بزرگوار از جیبش یه بسته کبریت درآورد و 3تاش رو برداشت،
    بعد 2تاشو گذاشت توى قوطی کبریت،
    و اون یکی رو از وسط نصف کرد،
    با اون نوک تیز چوب کبریت لای دندوناشو تمیز کرد و فرمود:
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    من چه میدونم !!!
    2 کاربر مقابل از Davod عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. Roya, نارون

    ***************


    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28673 عاشقانه ها
    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28664 جالب و خواندنی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=27968 حباب آرامش

    http://forum.special.ir/showthread.p...541#post522541 دانستنیهای پزشکی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=7707 جملات دوست

    به امید تحقق خواسته ها و حقوق
    معلولین عزیز ایران


    ***************

    Davod آنلاین نیست.

  9. 104,758 امتیاز ، سطح 100
    0% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 0
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    بهترین کاربر به انتخاب دور اول شوراایجاد کننده بهترین تاپیک به انتخاب دور اول شورا
    تاریخ عضویت
    1389/03/12
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    4,243
    امتیاز
    104,758
    سطح
    100
    تشکر
    9,614
    تشکر شده 22,073 بار در 5,755 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #9 1393/03/13, 12:18
    روزی چرچیل... نخست وزیر چاق بریتانیا به
    جرج برناردشاو که آدم لاغری بود،



    گفت:

    "هرکس تو را ببیند فکر می کند
    بریتانیا را فقر غذایی فرا گرفته است!"

    برنارد شاو هم جواب داد:
    " و هرکس تورا ببیند علت این فقر را می فهمد!" .


    6 کاربر مقابل از Davod عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. manoto, parsa m, Roya, saleh, مهین, نارون

    ***************


    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28673 عاشقانه ها
    http://forum.special.ir/showthread.php?t=28664 جالب و خواندنی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=27968 حباب آرامش

    http://forum.special.ir/showthread.p...541#post522541 دانستنیهای پزشکی

    http://forum.special.ir/showthread.php?t=7707 جملات دوست

    به امید تحقق خواسته ها و حقوق
    معلولین عزیز ایران


    ***************

    Davod آنلاین نیست.

  10. 58,612 امتیاز ، سطح 75
    5% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 1,438
    0% فعالیت
    جایزه ها:
    برنده ی مسابقه حضرت علی«ع»
    تاریخ عضویت
    1390/09/08
    محل سکونت
    ایران.کرمان.ایالت طلای سبز
    نوشته ها
    2,670
    امتیاز
    58,612
    سطح
    75
    تشکر
    10,955
    تشکر شده 12,864 بار در 3,733 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #10 1393/03/16, 14:28
    ببخشید آقا داوود شاید جاش نباشه اینجا بگم


    ولی من خییییییلی وقتا با دیدن عکسای شما مشکل دارم نمی بینم چیزی . (حباب آرامش هم همینطوره)
    3 کاربر مقابل از مهین عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. Davod, manoto, باران بهاری
    مهین آنلاین نیست.

صفحه 1 از 8 123 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •