عشق یعنی . . .

[papar]

بگو عشق یعنی چی

[papar]

عشق یعنی خدا عشق است عشق خداست

[papar]

عشق یعنی اینکه . . . مادر صبح کله سحری از خواب بیدار بشه
تا غذا مورد علاقه تو را برای نهار درست کنه

عشق یعنی . . . چشمان نگران و جستجوگر مادر
که بیرون از خانه در انتظاره تا تو به خانه باز گردی

عشق یعنی . . . یعنی غرولند های پدر که نگران آینده توئه . . . به تو

عشق یعنی اینکه . . . پدر با تب تو بمیره و زنده بشه

عشق یعنی اینکه . . . اگر برای مریضی همسرت ، لااقل نمردی . . . حداقل براش تب کنی

[ناقوس]

http://www.semital.com/g.htm?id=44258

هر کسی عشق رو یه جور معنی میکنه
مهم اینه که رو تعریفی که از عشق کرد ی بمونی و قبولش داشته باشی و جا نزنی
هر کیو گیر اوردی نگی عاشقتم . اینجوری عشق رو هم کم ارزش کردی و از چشم انداختی
. گاهی وقتها میرم تو بعضی وبلاگها به اندازه ی یه طومار عشق رو معنی کردن . چه قدر بی معنی

معنی واقعی یعنی : گفته ی خودت رو قبول داشته باشی و بهش عمل کنی نه اینکه شعار بدی

[Mina]

عشق يعني مستي و ديوانگي
عشق يعني با جهان بيگانگي

عشق يعني شب نخفتن تا سحر
عشق يعني سجده ها با چشم تر

عشق يعني سر به دار آويختن
عشق يعني اشک حسرت ريختن

عشق يعني در جهان رسوا شدن
عشق يعني مست و بي پروا شدن

عشق يعني سوختن يا ساختن
عشق يعني زندگي را باختن

عشق يعنی انتظار و انتظار
عشق يعنی هرچه بينی عکس يار

عشق يعنی ديده بر در دوختن
عشق يعنی در فراقش سوختن

عشق يعنی شعله بر خرمن زدن
عشق يعنی رسم دل بر هم زدن

عشق يعنی لحظه های التهاب
عشق يعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی با پرستو پر زدن
عشق يعنی آب بر آذر زدن

عشق يعني سوز ني ، آه شبان
عشق يعني...بسه ديگه عشق بي عشق

[SunBoY]

عشق یعنی نرسیدن ... با وصال عشق میمیرد

[طناز]

تو یه مجله از زبان یه کودک تعریف عشقو خوندم:عشق یعنی بابا بزرگ ناخنای پای مامان بزرگو لاک بزنه چون مامان بزرگ رماتیسم داره و نمی تونه خم شه

[فاطیما]

عشق یعنی همان کفش میخ داری که با آن روی احساسات یکدیگر
آرام آرام قدم میزنیم و بلند بلند میخندیم . . .

[مبین]

عشق یعنی بودن

[tanhaei50]