alt
نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: ● داستـــان حضـــرت ایّـــوب (ع)

  1. 23,384 امتیاز ، سطح 46
    84% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 166
    74.0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1394/03/30
    محل سکونت
    پاریس کوچولو
    نوشته ها
    406
    امتیاز
    23,384
    سطح
    46
    تشکر
    830
    تشکر شده 1,834 بار در 493 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    ● داستـــان حضـــرت ایّـــوب (ع)

    #1 1394/04/26, 13:04
    ● داستـــان حضـــرت ایّـــوب (ع)

    ● حضرت ایّوب (ع) پیامبری صبور و مهربان
    حضرت ايوب ازانبياء مشهوربوده كه قرآن نبوت و پيامبري او را بيان كرده است ونام مباركش 4 بار در 4 سوره قرآن آمده است. قرآن ايشان را بهترين بنده خدا شكيبا و متوجه واواب ميخواند .ايوب از ريشه آب يؤوب يعني كسيكه بار ديگرسلامت ونعمت ومال وفرزندان به اوبازگردانده شود بوده است. حضرت ایّوب(ع) مردی خوش سیما، خوشخو، پرهیزگار،نیکوکار، مهربان و بخشنده و باتقوا بوده ودرمهمان نوازي شهرت داشته بود و همواره از شیطان و وسوسه هاي او پرهیز مى كرد. *حضرت ایوب(ع) مردى از روم بود و در يكي ازنواحي شام به نام بثنه زندگي مي كرده است . خداوند او را به پیامبری برگزید و 7 سال در آن شهر به عبادت و پرستش خداوند مردم را تبليغ مي نموده ، ولی بیش از چند نفر به او ایمان نیاوردند. سرانجام فقط 3 نفر ایمان آوردند: فردى از اهل یمن به نام (یفن) و دو مرد ازسر زمین خودش به نام (بلاد)و(صافن)*و به روایت دیگری 9 نفر دعوت او را اجابت نموده اند. او پسر اموس یا افرص ،پسر دارح، پسر روم، پسر عیص، پسراسحاق، پسرابراهیم (ع) بود.او از نوادگان حضرت اسحق(ع) و نوه حضرت ابراهیم(ع)است. مادرش دخترحضرت لوط (ع) بود.همسرش "رحیمه"دختر افرایم فرزند حضرت یوسف(ع) بود.
    ● حضرت ایوب(ع) اسوه صبروسپاس
    حضرت ایوب(ع) کشاورز ودامپروری نمونه بود و با پرداختن به کشاورزی ودامپروری، ثروت زیادی به دست آورد.زندگی اش سرشاراز نعمت های الهی گردید. اوهمواره شکرگزار خدا بود.حضرت ایوب(ع) دارایی بسیار و فرزندان زیادی داشت وی صاحب چندین سرزمین از بلاد شام بود و نیز صاحب انواع گلّه ازقبیل شتر و گاو و اسب و گوسفند و .... بود. شیطان بر سپاس گزاری او رشک و حسد برد. شکرگزاری آن حضرت(ع) را نتیجه رفاه ونعمت زیاد خدا براو قلم داد می کرد.شیطان می گفت؛سپاس گزاری ایوب(ع) به دلیل سلامتی و دارایی فراوان اوست .
    به خدا عرض کرد؛اگر ایوب این همه شکر می کند، به خاطر نعمت هایی است که بر او ارزانی داشته ای.مرا بر او مسلّط کن، تا معلوم شود که مطلب همین است یا نه!. خداوند برای اینکه زندگی حضرت ایوب(ع) سندی برای رهروان حقّ گردد، به ابلیس اجازه داد.ابلیس پس از آن،دام ها، باغ ها،زراعت ها، اموال،خانه و فرزندان ایوب(ع) را نابود کرد. خداوند نخست ایوب(ع) را به ازدست دادن اموال وآن گاه به مصیبتهای جسمی وبیماری گوناگون آزمود وجز عقل و دل و زبانش كه به ذكرخدا مشغول بود عضو سالمي برايش نماند ، اوقاتي بر او گذشت ولی ایوب(ع)هم چنان صابر،شکیبا و سپاسگزار ماند.دربرابر تمام این حوادث بسیار ناخوشایند، سنگین و پر رنج،استقامت نمود وهم چنان به شکرالهی ادامه داد.خداوند در برابرآن حوادث دشوار بردرجات مقام شکرحضرت ایوب(ع) می افزود. حضرت ایوب(ع) به روایتی بين 7 تا 18 سال به طور دائم دررنج وعذاب بود وهمه او را شماتت مي كردند.همه اين گرفتاريها صبر و شكر ايوب (ع) را زياد كرد تا آنجائيكه صبر او زبان زد خاص وعام شد. درباره چگونگی ومصائب حضرت ایوب(ع)سخنهای ناروا وافسانه های زیادی گفته اند که ازساحت قدسی آن پیامبر الهی بسیار دور است.
    بيماري او آنقدرطولاني شد كه هيچكس با او هيچ رابطه نداشت وبه خاطربيماريش او را از شهر بيرون نمودند.در بیابان با آن همه بلا و درد، هم چنان صبر واستقامت و شکر می نمود.
    در برابر این حوادث رنج آور حضرت ایوب(ع) سر برسجده نهاد. چنین با خدا راز و نیازکرد:
    پروردگارا...، تو به من نعمت دادی، از من باز پس گرفتی، ای آفریننده ی شب و روز، برهنه به دنیا
    آمدم، برهنه به سوی تو می آیم،بنا بر این هر چه برای من بخواهی،خشنودم.
    پس از آن همه گرفتاری، حضرت ایوب(ع) این بار به پا درد شدیدی مبتلا شد. ساق پایش زخم گردید. دیگرقدرت حرکت نداشت. 17 سال با این وضع گذراند، ولی همچنان مثل کوهی استوار، به شکرگذاری ادامه داد.او نه در نهان ونه آشکار، نه دردل و نه در زبان وعمل، هرگز اظهارکوچک ترین نارضایتی نکرد. او در تمامي اين مراحل صبر نمود وناله نكرد.
    او چند همسرداشت،همه ی آن ها یکی پس از دیگری بر اثر بی صبری، او را تنها گذاشته و رفتند، تنها یکی از همسرانش به نام "رحیمه" ماند و به جز او هيچكس ديگر به اومهرباني ننمود و در راه نگهداري ومراقبت از اوتمام مال ودارايي خود را از دست داد تا جائيكه مجبور شد براي گذران زندگي براي مردم كاركند ولی تنها همسرش هم کاسه ی صبرش پس از مدّتی لب ریزشد. او هم ایوب را تنها گذاشت.
    ● راز و نیاز حضرت ایوب(ع)
    حضرت ایوب(ع) تنها شد. زمانی رسید که در کنار خود هیچ گونه غذا و آب ندید. بسیار گرسنه و تشنه شده بود.به سجده افتاد.با کمال ادب به خدا عرض کرد: پروردگارا، بدحالی و مشکلات به من روی آورده است.تو مهربان ترین مهربانان هستی.
    *84 انبیاء /رب اِنَّی مَسّنِیَّ الضُّر وَ اَنتَ اَرحَمُ الرّاحِمِین. ؛*
    ● مستجاب شدن دعای حضرت ایوب(ع)
    دعای حضرت ایوب(ع)به استجابت رسید. بلا ها رفع شد. نعمت های الهی، جای گزین بلاها گردید. بااستقامت و شکرحضرت ایوب(ع)آب رفته به جوی خود بازگشت. بر اثرصبر، چهره ی درخشان ظفر نمایان گردید. آری!... این است نتیجه ی درخشان صبر و استقامت که پایه ی شکر ووصول به مقام رضاست.
    ● علّت كینه ابلیس نسبت به حضرت ایّوب(ع)
    خداوند از حضرت ایوب(ع) به نیكى یاد كرد. حضرت ایّوب(ع) را ستایش نمود. ابلیس شنید.خیلی ناراحت شد. به حسد و كینه شدیدی دچار گشت. به خداوند عرضه داشت:خدایا به كار بنده ات ایّوب نظركن. مى بینى؛ او بنده ایست كه چون به او نعمت داده اى، شكر تو را مى گوید. از آنجا كه به او صحّت وعافیت داده اى،حمد و سپاس تو رابر زبان مى راند،امّا هرگز او را با سختى و بلا امتحان نكرده اى.من ضامن هستم، اگر او را دچار بلا و مصیبت كنى، كافرشده و تو را فراموش مى كند.
    خداى متعال فرمود: تو آزادى كه بر مال او مسلّط شوى. آن دشمن خدا به سرعت همه بچه شیاطین را جمع كرد و گفت: هر قدرتى دارید به كار ببندید و مال ایّوب را نابود كنید. خداوند مرا بر مال او مسلّط نمود.
    یکى از شیاطین گفت: من قدرتى دارم كه وقتى اراده كنم،درختان را به آتش مى كشم، هر چیزى كه به آن نزدیك شود مى سوزانم.
    ابلیس گفت: به نزدشترهاى ایّوب وچوپان او برو. همه آن ها را یكى یكى به آتش بكش و چوپانش را هم هلاک كن.
    سپس خودش به صورت آن چوپان در آمد. به نزد ایّوب رفت. او را در محراب عبادت مشغول نماز دید. گفت: اى ایّوب، مى دانى خدایى كه او راعبادت مى كنى، با شتران تو و چوپانت چه كرده است؟!.
    ایّوب گفت:اموالم متعلّق به خدا بود كه به من امانت داده بود.او از من به حفظ یا هلاک آنها سزاوارتر است. من همواره خود و مالم را درنابودى مى دانم.
    ابلیس گفت:پروردگارت باآتشى همه آن ها رانابود كرد.
    مردم از این کار مات و مبهوت شدند.یكى گفت: ایّوب خدایى ندارد.دیگرى گفت: اگرمعبود ایّوب قدرتى داشت، مانع از هلاك شترانش مى شد. یكى دیگر مى گفت: این مسأله باعث مى شود دشمنان ایّوب شادمان شده و او را شماتت كنند و دوستان او اندوهگین شوند.
    حضرت ایّوب گفت:سپاس خدا را. او بود كه آنها را بخشید. اکنون آنها را از من گرفت. من از شكم مادرم عریان متولّد شدم و عریان هم به خاك باز مى گردم و به سوى او محشور مى شوم. درست نیست، وقتى خدا امانتى به تو مى دهد شادمان شوى، وقتى آن را پس مى گیرد،ناراحت شوى. خدا به تو و آن چه به تو بخشیده،سزاوارتر است
    ابلیس نا امیدانه گفت: كدام یك ازشما قدرت بیشتری دارید؟!.
    شیطانى گفت: من صدایى ایجاد مى كنم، هر که آنرا بشنود مى میرد.
    ابلیس او را به سوی گوسفندان حضرت ایّوب(ع) فرستاد. همه را نابود كرد. خودش به صورت چوپان گوسفندان در آمد.به سراغ ایّوب رفت.همان حرف ها راتكرار كرد. ازایّوب همان جواب را شنید. دوباره با ناامیدی از یارانش كمك خواست. این بار یكى گفت: من باد تندى ایجاد می كنم كه همه چیز را نابود سازد. اوبه سراغ كشت وزرع و خانه حضرت ایّوب(ع) رفت. همه را با خاك یكسان كرد. ابلیس به صورت دهقان مزرعه به نزد حضرت ایّوب(ع) رفت. همان حرف ها را تكرار كرد. حضرت ایّوب (ع) همان پاسخ را به او داد.حضرت ایّوب(ع) خدا را شكر و سپاس مى گفت.
    ابلیس به خشم آمد.دید به هیچ وجه نمى تواند از دست حضرت ایّوب (ع) خلاص شود. گفت: خدایا ایّوب این نعمت ها را در برابرسلامتى خود وخانواده اش ناچیز مى شمارد. مرا بر فرزندان او مسلّط ساز. مرگ فرزند مصیبت بزرگیست.هیچ مردى طاقت تحمّل آن را ندارد.
    ابلیس بر فرزندان او مسلّط شد.به سراغ فرزندان حضرت ایّوب(ع) رفت.با زلزله سقف خانه اش را بر سرهمه ویران نمود. آنها مردند. به صورت مردى خون آلود به سراغ حضرت ایّوب(ع)رفت. گفت: ...
    اگر مى دیدى كه چه طور فرزندانت تكه تكه شدند، خون از سر و رویشان جارى شده قلبت تكّه تكّه می گردید ... .ابلیس به این سخنان ادامه می داد.
    ● شادی ابلیس
    حضرت ایّوب(ع) مشتى خاك بر گرفت. آن را بر سر خود پاشید.ابلیس شاد و مسرور شد. حضرت ایّوب(ع) به خود آمد. و براى این بیتابى استغفار و توبه نمود. ملائكه بلافاصله توبه او را دیدند. ابلیس این بار هم ناامید شد. گفت:خدایا مرا بر بدن او مسلّط ساز. اگر بیمار شود،كفرمى ورزد. خداوند او را برجسم حضرت ایّوب(ع)مسلّط كرد، مگر زبان، قلب و عقل وى، تا او مایه امید مؤمنان باشد که در مصیبت ها مأیوس نشده، صبر نمایند. حضرت ایّوب(ع) در حال سجده بود. جسم او از درون مشتعل شد . زخمى سراسرى در آن بوجود آمد. خارش و سوزش بسیار داشت. زخم عفونت كرد.
    درخارج شهر برایش سایبانى تهیّه كردند. مردم او را ترك نمودند. فقط همسرش "رحیمه" دختر افرائیم،پسر حضرت یوسف(ع)وسه تن پیرو او در پیش حضرت ایّوب(ع)ماندند.
    ● شکایت حضرت ایّوب(ع)
    مردم او را سرزنش می کردند. ایّوب گفت: ملامت شما، از مصیبتى كه به من رسیده دشوارتر است.به درگاه الهى عرضه داشت:پروردگارا براى چه مرا آفریدى؟!.اى كاش مى دانستم مرتكب چه عملى شده ام كه كرامت خود را از من باز گردانده اى. اى كاش مرا مى میراندى و به پدرانم ملحق مى شدم.
    مرگ برایم محبوب تر است. به مرگ، بیش از نیاز یک غریب به منزل،یک مسكین به آرامش و یک یتیم به سرپرست، نیاز دارم.پروردگارا ... من بنده بى مقدار تو هستم. اگر نیكى كنى منّت سزاوار توست. اگر عقوبت نمایى، کیفر بنده ات به دست توست. مرا درمقابل بلایى قرار دادى كه اگر بركوه نازل مى شد،از تحمّل آن درمانده مى گردید. چگونه با این همه ضعف من آنرا تحمّل كنم؟!.خداوندا ...انگشتانم قدرتی ندارند. براى برداشتن لقمه اى در زحمت هستم.مژگانم فرو ریخته، گویا سوخته اند.
    چشمانم از حدقه بیرون آمده است. گوشت بدنم ریخته است.زبانم ورم کرده و دهانم را پر نموده، به طورى كه نمى توانم لقمه اى ببلعم.لبهایم تحلیل رفته، به طورى كه لب پائینى به چانه و لب بالایى به بینى رسیده است. همه مرا ملامت مى كنند. فرزندانم همگى از دنیا رفتند. اگر یكى از ایشان زنده بود به من كمك مى كرد و مرا در تحمّل مصیبت یارى مى نمود. همه آشنایان و دوستان با من قطع رابطه كرده اند. اگر ... .
    ● وقتی حضرت ایّوب(ع)پای بر زمین کوبید.
    حضرت ایّوب(ع) وقتى خدا را با این سخنان خواند،ابرى بر فراز سرش قرار گرفت. از آن ندا داده شد: اى ایّوب خداوند عزّوجلّ مى گوید: ... هر آینه من به تو نزدیك ترم. برخیز و حجّت خود را عرضه كن. در مقام استدلال بر آی!. آیا با این ضعف مى خواهى با من مجادله نمایى؟!.
    آن روز كه من آسمان و زمین را خلق مى كردم كجا بودى؟!.
    آیا مى دانى امتداد اطراف آسمان و زمین آنها تا كجاست؟!
    آیا در اثر عبادتهای تو، آسمان و زمین بر افراشته مانده است؟!.
    آیا تو در آن روزكه من ستارگان و مدار آن ها را می آفریدم كجا بودى؟!.
    آیا تو كوه ها را بر افراشته اى؟!.
    آیا روز و شب را تو پدید آورده اى؟!.
    آیا تو موج هاى دریا را رام مى كنى؟!.
    آیا بادها را تو به جنبش در مى آورى؟!.
    آیا به حكم تو آب در روى زمین جریان مى یابد؟!.
    و ....
    حضرت ایّوب (ع) گفت:من هرگز چنین قدرتى ندارم. اى كاش زمین دهان مى گشود، مرا مى بلعید و من چیزى نمى گفتم كه پروردگارم را ناخشنود سازم.خدایا من تو را و قدرت نامحدودت تو را مى شناسم.خدایا مى دانم كه خیر خواه من هستى و تو یگانه مدبّرعالم وجودى. تكلّم یا سكوت من براى جلب رحمت توست.مرا ببخش. كلمه اى بود كه بر زبانم لغزید. هرگز آن را تكرار نمى كنم.دستم را بر دهان خود می نهم. زبانم را می گزم. بر صورت خود خاك می پاشم.مرا بیامرز. از این كه چیزى بر زبان راندم كه مورد رضایت تو نبود توبه می کنم.هرگز آن را اعاده نمى كنم.
    خداى متعال فرمود: اى ایّوب علم من در باره تو نفوذ دارد. رحمت من بر غضبم پیشى گرفته است. وقتى خطا كنى من تو را مى آمرزم. بدان كه خانواده و اموالت را دو چندان به تو باز مى گردانم. تو را عافیت و سلامتی مى دهم تا عبرتى براى اهل مصیبت و حجّتى بر صابران باشى. ... با پاى خود به زمین بكوب. هم اینك این چشمه اى سرد وآشامیدنى است.*
    84 سوره ص، آیه [ ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ ] .*
    ● وقتی حضرت ایّوب(ع)خندید.
    حضرت ایّوب(ع) با پایش به زمین ضربه زد. چشمه اى جوشید.با آب چشمه غسل نمود. از همه دردها شفا یافت.از آب بیرون آمد.كنار چشمه نشست.همسرش آمد. حضرت ایّوب(ع) را نیافت.دنبال او به جست وجو پرداخت. سرگشته و حیران بود. نمیدانست چه بلایى برسر حضرت ایّوب(ع)آمده است. دوباره به سراغ ایّوب(ع)رفت. بدون آن كه او را بشناسد. گفت: اى بنده خدا، آیا مى دانى مرد مریضى كه این جا بود كجا رفته است ؟!.
    ایّوب گفت: آیا اگر او را ببینى مى شناسى ؟!.
    رحیمه گفت: چطورنشناسم ؟!.
    حضرت ایّوب(ع) تبسّم كرد، خندید و گفت: من ایّوب هستم. رحیمه همسرش را از خنده اش شناخت.
    ● انگيزه تنبيه همسر حضرت ایّوب(ع)
    شیطان وقتی ازفریفتن ایوب(ع)ناامید شد، بر آن شد تا همسر ایوب را همانند حواء بفریبد تا از این راه بر حضرت ایوب(ع) دست یابد. روايت شده كه شيطان يك روز به صورت طبيبي برهمسر ايوب ظاهرشد وگفت: من شوهر تو را درمان مي كنم به اين شرط كه وقتي شفا يافت به من بگويد تنهاعامل سلامتي من توبوده اي وهيچ مزد ديگري نمي خواهم وهمسر ايوب چنين نمود. ايوب كه متوجه دام شيطان بود سخت برآشفت وسوگند ياد كرد كه اگر سلامتي خود را بازيافت صد تازيانه به همسرش بزند واورا تنبيه كند.وقتي كه ايوب سلامتي خود را به دست آورد براي اينكه به سوگند خود عمل
    كند قصد تنبيه او را داشت كه به فرمان خداوند وبه پاس جبران زحماتش بسته هايي ازگندم ويا خرما را كه شامل صد شاخه بود بدست گرفت ويكبار به او زد وبه سوگندش عمل نمود.

    منابع قرآني :
    انبياء : 84
    ص : 40
    نساء : 164
    انعا : 84
    منابع :
    اعلام قرآن،خزائلی
    تفسیر نمونه، 814 ، ص 73 ج
    قصص الانبیاء، رسول محلّاتی.
    قصص قرآن، فاطمه مشایخ، انتشارات فرحان، تهران،ش، چاپ اول

    • جمع آوری شده توسط : " داش پیام "

    4 کاربر مقابل از dash payam عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, khu, montazer65, الهه61

    dash payam آنلاین نیست.

  2. 12,520 امتیاز ، سطح 33
    82% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 130
    0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1393/11/28
    محل سکونت
    ایران، بروجرد
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    12,520
    سطح
    33
    تشکر
    3,011
    تشکر شده 1,511 بار در 540 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    #2 1394/04/26, 13:24
    صبر تنگ آمد ولیکن عاقبت
    میوه شیرین دهد پرمنفعت
    گندمی را زیر خاک انداختند
    پس ز خاکش خوشه ها برساختند
    4 کاربر مقابل از الهه61 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. ***رضـا***, dash payam, faeze hajizade, khu
    الهه61 آنلاین نیست.

  3. 23,384 امتیاز ، سطح 46
    84% کامل شده  امتیاز لازم برای سطع بعدی 166
    74.0% فعالیت
    تاریخ عضویت
    1394/03/30
    محل سکونت
    پاریس کوچولو
    نوشته ها
    406
    امتیاز
    23,384
    سطح
    46
    تشکر
    830
    تشکر شده 1,834 بار در 493 ارسال
    دنبال شونده‌ها
    0
    دنبال کننده‌ها
    0

    ایوب در ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

    #3 1394/04/27, 11:39
    ایوب از نظر ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد


    اَیّوب
    (عبری: אִיּוֹב به معنی بازگشت کرده به سوی خدا) یکی از پیامبران ادیان ابراهیمی است که شخصیت اصلی کتاب ایوب یکی از کتب عهد عتیق به شمار می‌رود. نام وی در کتاب حزقیال[۱] و یعقوب[۲] عهد عتیق و نیز در قرآن آمده است. بر اساس عهد عتیق و قرآن، خدا ایوب را مورد آزمایش قرار می‌دهد؛ اموالش ربوده می‌شوند، پشتش می‌شکند و پسرانش کشته می‌شوند؛ اما ایوب از عبادت خدا برنمی‌گردد. سرانجام ایوب، برکت از دست رفته خود را دوباره به دست می‌آورد. در کتاب مقدس ایوب یکی از پیامبران جنتیل (غیریهودی) است.


    • در کتاب مقدس


    کتاب ایوب

    کتاب ایوب در کتاب مقدس با معرفی شخصیت ایوب شروع می‌شود که مردی درستکار در سرزمین اوز است. خداوند ایوب را به دلیل کارهای درستش مورد ستایش قرار می‌دهد و در این هنگام شیطان درخواست می‌کند که اجازه داده شود که صداقت ایوب را مورد آزمایش قرار دهد و می‌گوید که دلیل درستکاری ایوب فقط به خاطر این است که خداوند از او حمایت و محافظت می‌کند. خداوند محافظت را از ایوب دور می‌کند و به شیطان اجازه می‌دهد که ثروت او، فرزندان او و سلامتی او را از او بگیرد. با وجود بلاهای بسیار، ایوب خدا را نفرین نمی‌کند، و بلکه روزی که خود در آن به دنیا آمده است را نفرین می‌کند. با اینکه او از شرایط به وجود آمده برای خود ناراحت است، خدا را به بی عدالتی متهم نمی‌کند.
    بیشتر کتاب ایوب به بحث بین ایوب و سه تن از دوستانش در مورد وضعیت وی اختصاص دارد. ایوب با دوستانش بحث می‌کند که وضعیت او برای آنان قابل فهم نیست زیرا انسان دارای فهم کافی برای فهمیدن دلیل کارهای خداوند نیست. با ساکت ماندن در برابر خداوند ایوب تایید می‌کند که وضعیت فعلی خود را به عنوان خواست خداوند قبول کرده است با اینکه دلیل آن را نمیداند. خداوند بعد از اینکه درستکاری ایوب را می‌بیند، سه دوست او را رد کرده و به آنها دستوراتی برای توبه می‌دهد، سپس ایوب را به وضعیتی بهتر از وضعیت قبلی خویش باز می‌گرداند. ایوب به داشتن هفت پسر و سه دختر آمرزیده می‌شود. دختران او زیباترین دختران تمامی سرزمین می‌شوند. ایوب ۱۴۰ سال دیگر عمر می‌کند و فرزندان فرزندان خود را تا نسل چهارم می‌بیند.


    • در یهودیت


    دانشمندان یهودی در مورد هویت و ملیت و دوره زمانی ایوب اختلاف نظر زیادی دارند. حتی یک آمورائیم در حضور ساموئل نحمانی مدعی شد که چنین شخصیتی وجود نداشته و کل داستان کتاب ایوب افسانه است. مشابه این دیدگاه را ساموئل بن لاکیش اتخاذ کرده که هرچند وجود ایوب را تأیید می‌کند ولی ماجرای او را تخیلی دانسته‌است. به جز این اظهارات بقیه خاخام‌ها در وجود ایوب تردید نکرده‌اند ولی در مورد ملیت و دوران زندگی او نظرات بسیار متفاوتی را ابراز داشته‌اند. هر یک از این خاخام‌ها برای یافتن ملیت و دوره زمانی ایوب سعی کرده است همانندی بین دو جمله یا کلمه از کتاب مقدس بیابند. به‌گفتهٔ بار کاپارا، ایوب در عصر ابراهیم می‌زیسته؛ به‌گفتهٔ آببا ب. کاهانا، هم‌عصر یعقوب بوده و با دیناه دختر یعقوب ازدواج کرده. ر. لوی گفته که او معاصر فرزندان یعقوب بود و از خوزه ب. هلفتا نقل قول می‌کند که ایوب زمانی متولد شد که یعقوب و فرزندانش وارد مصر شدند و زمانی مرد که اسرائیلیان این کشور را ترک گفتند، در نتیجه ۲۱۰ سال عمر کرده‌است. نظراتی نیز وجود دارد که او را از مشاوران و وزیران فرعون می‌داند. لوی ب. لحما معتقد است که ایوب هم‌دوره با موسی بوده و موسی نویسندهٔ کتاب ایوب است. برخی از خاخام‌ها هم معتقدند که ایوب همان خدمتکار خداترس فرعون است. رابا، زمان حیات ایوب را دقیق‌تر مشخص کرده و می‌گوید که ایوب در زمانی می‌زیست که موسی جاسوسانی را برای کشف سرزمین کنعان به آنجا فرستاد. برخی خاخام‌ها هم او را از پیامبران اقوام غیر یهودی دانسته‌اند.[۳] همچنین ابن میمون دانشمند بزرگ یهود، گرچه نبی بودن او را تایید می‌کند اما او را غیر یهودی می‌داند.[۴]

    • در مسیحیت


    مسیحیان تمامی قسمتهای کتاب ایوب در عهد عتیق را قبول دارند. همچنین نام ایوب در عهد جدید (انجیل) در بخش رسالهٔ یعقوب ۵:۱۱ ذکر شده است و از او به عنوان فردی با تحمل بسیار زیاد نام برده شده است.


    • در اسلام


    نام ایوب پیامبر در آیات ۱۶۳ سوره نساء، ۸۴ سوره انعام، ۸۳ سوره انبیاء، و ۴۱ سوره «ص» آمده است. قرآن ایوب را از نسل نوح میداند. داستان قرآنی ایوب مشابه داستان عهد عتیق است و شیطان بعد از اینکه می‌شنود ایوب درستکارترین فرد در نسل خود است از خدا اجازه می‌گیرد تا بلاهای مختلف بر سر او آورد. قرآن اشاره می‌کند که ایوب برای مدت زیادی تحت فشار قرار می‌گیرد ولیکن اشاره می‌کند که ایوب هیچگاه ایمان خود را به خداوند از دست نداد.
    و ایوب را [یاد کن] هنگامی که پروردگارش را ندا داد که به من آسیب رسیده است و تویی مهربانترین مهربانان. پس [دعای] او را اجابت نمودیم و آسیب وارده بر او را برطرف کردیم و کسان او و نظیرشان را همراه با آنان [مجددا] به وی عطا کردیم [تا] رحمتی از جانب ما و عبرتی برای عبادت‌کنندگان [باشد]. - قرآن، سوره انبیا، آیه ۸۳-۸۴
    بر پایه روایات اسلامی که بیشتر آنها منقول از وهب بن منبه و کعب‌الاحبار است، ایوب پیامبر و رئیس بنی اسرائیل و از نوادگان اسحاق بوده که در بَثنَه در سرزمین شام می‌زیسته‌است، پس از بالغ بن بعور (شاید بلعم بن باعور) بر بنی اسرائیل ریاست یافت و همسر او که با نام‌هایی چون رَحمه(یا رحیمه، الیا و یا لیا) معرفی شده را دختر یعقوب یا لوط دانسته‌اند.[۵]

    منابع


    • عاطف الزین، سمیح، داستان پیامبران علیهم السلام در قرآن، ترجمه علی چراغی، اول، تهران: ذکر، ۱۳۸۰، isbn ۹۶۴۳۰۷۱۶۳۴
    • کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران: اساطیر، ۱۳۷۹، isbn 964-331-068-x
    3 کاربر مقابل از dash payam عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. montazer65, الهه61, هرو

    dash payam آنلاین نیست.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •