صدای تو را دوست دارم
صدای تو از "آن" و از جاودان می سراید
صدای تو از لاله زاران که بر باد...
صدای تو از نوبهاران که در یاد
می آید.
صدای تو را ، رنگ و بوی صدای تو را دوست دارم
صدای تو
از آن سوی شور
از پشت بیداد می آید ، و جان دل من ، دل جانم
از آن به فریاد می اید
صدای تو اندوه خیام را دارد
در آن دم که چون کهکشان ، ابری از ماهتاب و ستاره
نوای غزلهای حافظ بر آن،
شاد خواران و اندهگزاران ، ببارد ، بشارد
صدای تو
اندوه شاد صدای تو را دوست دارم
مخالف سرای همایون بیداد!
صدای تو در پرده ی دلکش شور زیباست
و بر موجزاران دشتی ،
و بر اوجساران ماهور
و در هر چه گوشه ست از هر چه پرده ست
حریر صدایت به تحریر ،
چو بر صیقل برکه ها بازی نور زیباست
صدای تو همبفتی از مخمل آب و از طعم آتش
صدای تو ، چون روح آیینه ی بی خش و بی غش
جهان در صدای تو آبی ست
و زیر و بم هر چه از اصفهان در صدای تو آبی ست
و هر سنت از دیر گاهان و هر بدعت از ناگهان
در صدای تو آبی ست
و نو می شود کهنه ، وقتی که از پنجره ی حنجره تو
گذر می کند
و تالار پژواک را در دل و جان تو
به صد چلچراغ از برافروختن
چو تالار آیینه ، از چار سو شعله ور می کند
به هر گاهی از خوش ترین های بیگاه
صدایت چو قالیچه ای نور
می آید
و زین آسمان ترشروی مرا می رباید ، مرا می برد دور
سوی مخملستان ژرف پگاه آسمان نشابور
صدای تو بیداد اندوه در شور شادی
صدای تو فریاد زنجیر و گلبانگ آزادی من
صدای تو آبادی من
صدای تو هیهای ویرانی من
صدای تو معنای ایرانی من
صدای تو...
ای دوست!
ای من!
کجایی؟