کاربر مقابل از eBRAHIMV عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: هرو
روزگارا
تو اگر سخت به من میگیری،
باخبر باش که پژمردن من آسان نیست؛
گرچه دلگیرتر از دیروزم،
گرچه فردای غم انگیز، مرا می خواند؛
لیک باور دارم دلخوشی ها کم نیست.
2 کاربر مقابل از هرو عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. omidr, رضاقلیخانی
یه خاطره جالب
یه دفعه پدرم گفت علیرضا یه لیوان آب واسم بیار
آقا ده دقیقه گذشت ، خود بابام بلند شد اومد یه لیوان آب ریخت و خورد
بهم گفت : پسر من نگفتم یه لیوان آب بخور ، گفتم یه لیوان واسه من آب بیار
درکم کنید بابا خوب ، از سوتی بلوتوث سنگین تره که نیست؟
کاربر مقابل از رضاقلیخانی عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: omidr
یه بار با دوستم رفتیم یه جا کار داشتیم ....برگشتنا دوستم گفت من دسشویی دارم ...گفتم بیا یه مسجدی یه پاساژی جایی پیدا کنیم بریم
یه مسجد دیدیم دم در بیرونی کلی آدم واستاده بودن ...رفت جلو گفت آقا دستشویی!...یارو گفت باید بری توی مجلس بری ته مسجد یه دره اونو میری آخر راهرو !!
آقا ما اومدیم از در داخلیبریم توو کلی آدم واستادن ...رفتیم تووو...من ته مسجد نشستم و این دوستم رفت .....
اومدن پذیرایی و این حرفا ....کلی هم فاتحه خوندم برا اون بنده خدا
(حالا سکانس دوستم که میره دسشویی)
رفته دیده یه دمپایی اونجاس(البته به فکر خودش) یهو تا وسطای راه میره آخونده داد زده کجا ؟!!!! ازین کفشای آخوندا بوده پوشیده بوده
خلاصه اومد گفت بریم ...گفتم ضایس دو دقه بشین .... بعد بریم ....
اومدیم بیایم بیرون .....دوستم جلو تر رفت ...منو جو گفت ....فکر کنم 15 نفری جلوی در واستاده بودن ....هی از بیرونم میومدن برا تسلیت .....منه جو گیر ...رفتم با یکی یکی اینا دس میدم تسلیت میگم
ینیا اومدیم بیرون خودم از کار خودم خندم گرفته بود
اون روز خیلی روز جالبی بود ...با وجود اینکه اون کاری که رفته بودیم سراغش انجام نشدولی هم کلی سوتی دادیم هم خندیدیم هم حال داد
آها ناهار رفتیم بخوریم ... سال 88 بود ....قیمت کباباش خوب بود زیاد عجیب نبود ولی سالادش ...همونایی که الان میدن توی ظرفای کوچیک ...با کلی خرت و پرت که توش میریزن ...دو سه تومنم نیس قیمتش میداد 6 هزار تومن سالاد فصل....اصن یه وضعی !!
ببخشید خیلی حرفیدم
3 کاربر مقابل از omidr عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. habibi, رضاقلیخانی, هرو
با داده قناعت کن با داد بزی ......................در بند تکلف نشو آزاد بزی
رودکی
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)