فک کنم اون عکس ماچ ماچی کار خودشو کرد وبه اطرافت پی بردیخیلی ساده وقشنگ مینویسی بانو وچقده خوبه قدردان این نعمتها باشیم وهرازگاهی تلنگری بخودمون بدیم که درکنار چه کسایی زندگی میکنیم که کمتر بشون عشق می ورزیم..زندگیت پراز احساس خدا وعشق ورزیدن
فک کنم اون عکس ماچ ماچی کار خودشو کرد وبه اطرافت پی بردیخیلی ساده وقشنگ مینویسی بانو وچقده خوبه قدردان این نعمتها باشیم وهرازگاهی تلنگری بخودمون بدیم که درکنار چه کسایی زندگی میکنیم که کمتر بشون عشق می ورزیم..زندگیت پراز احساس خدا وعشق ورزیدن
3 کاربر مقابل از فاطمه58 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. f7970, montazer65, ساحل27
شايد زندگي آن جشني نباشد که آرزويش را داشتي اما حال که به آن دعوت شدي تا ميتواني زيبا برقص
آی گفتی فاطمه جان
خدایش نه تنها اطراف بلکه خود ماها بهترین بهونه برای امید و زندگی هستم
اما چه کنیم آدمیه دیگه هر کاریش بکنی بازم این فیلش یاد نا کجا آباد میکنه
ممنون عزیزم شما لطف داری و گرنه نوشتن من که خیلی مبتدی و همون دلنوشته ای پیش نیست
دیگه زیادی ساده مینویسم
هر کاریش می کنم یه خورده پیشرفت کنم تو نوشتن نمیشه
و همچنین شما
فاطمه خانوم دریا دل
""الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم""
ای پادشــه خــوبــان داد از غــم تنــهاییدل بی تو به جان آمد وقتست که باز آیی
یادت باشد
هیچ کجا آنقدر شلوغ نیست
که نتوانی لحظه ای با خدا خلوت کنی !
2 کاربر مقابل از ساحل27 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. f7970, montazer65
این روزها ، روزهای سخت غزه
آدم را ناخودگاه به یاد کربلا می اندازد...
آن روزها همه دم از حسین (ع) ..حسین (ع) می زدند...
و از دور نظاره گر کربلای امام حسین (ع) بودن ؛ گلوی پاره ؛ پاره شده ای طفل شش ماه ؛ لبهای خشکیده ای کودکان و زنان بنی هاشم ...
و این روزها همه از دور نظاره گر غزه ی فلسطین هستن
کودکان و زنان غزه ؛ عباس و علی اکبر ... می خواهند نه فقط...
پوستر و تظاهرات و عکس و فیلم ...
آن روزها زینب بود ؛آن بانوی صبوری که صلاحی در دست نداشت اما با کلام محکمش ظالم را درهم کوبید
این روزها حقوق بشری هست ..
اما انگار به خواب زمستانی فرو رفته است !!
این روزها کودکان غزه دلشان فقط دقیقه ای خواب کودکانه می خواهد !!!
همین ....
کاربر مقابل از montazer65 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: f7970
""الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم""
ای پادشــه خــوبــان داد از غــم تنــهاییدل بی تو به جان آمد وقتست که باز آیی
*میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ات میكرد بهت چی گفت..؟
گفت جایی كه میری مردمی دارد كه میشكننت نكنه غصه بخوری من همه جا با توام. تو تنها نیستی. در
وجودت عشق میگذارم كه بگذری قلب میزارم كه جا بدهی اشك میدم كه همراهیت كنه و مرگ میدم كه
بدونی برمیگردی پیش خودم... *
کاربر مقابل از f7970 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: montazer65
یک روز علامه جعفری سوار تاکسی شده بودند ، در مسیر راه نفس عمیقی میکشه و از ته دل میگه : ای خدای من !
راننده تاکسی با اعتراض میگه یه جوری میگی ای خدای من که انگار فقط خدای شماست !!!
ایشان در جواب فورا دو بیت از سعدی می خواند :
چنان لطف او شامل هر تن است
که هر بنده گوید خدای من است
چنان کار هرکس به هم ساخته
که گویا به غیری نپرداخته
پ ن:
ای خدای من ....
جمله ای که بارها و بارها همه مون با خودمون تکرار می کنیم
وقتی این داستان رو خوندم
خیلی واسم جالب بود چون وقتی داری با خدا حرف می زنی واقعا حس می کنی توجه اش فقط فقط به تو... یه حس دلگرمی عجیبی بهت دست میده اصلا به این فکر نمی کنی الان شاید میلیاردها نفر دارن صداش می کنند تو فقط این رو حس می کنی که اون داره بهت گوش میده
و این میشه لطف و رحمت و نگاه او..................
حالا گاهی وقتا پیش میاد روبه روی کسی نشستی با چشمات میبینیش اما وقتی داری باهاش حرف میزنی انگار نیست و نه تنها سبک نمیشی بلکه دلتم میگیره
خدای من دوستت دارم
و شکرت که همیشه هستی حتی وقتی که من نیستم
""الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم""
ای پادشــه خــوبــان داد از غــم تنــهاییدل بی تو به جان آمد وقتست که باز آیی
در این سرای تنهایی
چون تو هر کس بیاید باز هم تنهایم
چون که من تنهایی خویش را از تو آموختم ای بهترینم
فرشته
""الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم""
ای پادشــه خــوبــان داد از غــم تنــهاییدل بی تو به جان آمد وقتست که باز آیی
چه هراسی دارم...فرشته
از لحظات بی تو بودن
می دانم چه به حالم می گذرد وقتی نگاهت را از من بگیری ...
گاهی لحظاتم سنگین ست
گاهی نگاه سنگینت را احساس می کنم
و میدانم ...
می دانم حتما بار دیگر فراموش کرده ام عهدی که با تو بسته ام
و اینچنین سزاوار بی تو شدن ، شدم ...
بگذار با همه ی بد بودنم با همه عهد شکستنم باهمه بنده نبودنم ... تو را داشته باشم
من بی تو لحظه ای تاب نمی آورم
ببخش گاهی عاشقانه هایم زمینی می شود...
ببخش گاهی یادم می رود که تنها نیستم و تو هستی...
ببخش گاهی یادم می رود نگاهت به من است...
ببخش گاهی یادم می رود همه چیز را ؛ همه چیز را از تو بخواهم
ببخش گاهی یادم می رود صبوری کنم
ببخش گاهی یادم می رود وقتی عاشقت هستم عاشقانه برایت زندگی کنم
عاشقانه برایت بندگی کنم...
عاشقانه برایت جان دهم ...
عاشقانه برایت بنویسم
معبودم خاصترین مخاطب خاصم دوستت دارم
""الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم""
ای پادشــه خــوبــان داد از غــم تنــهاییدل بی تو به جان آمد وقتست که باز آیی
برات آواز میخونم مردم میگن دیوونم
مردم که تورو ندیدن آخ که مگه میدونن
هوات مثه بهاره چشات ترانه داره
تا تو به شب نخندی غصه داره ستاره
بارون ِ دونه دونه به من میگن دیوونه
ببار روی دردام کی دردمو میدونه
میخوام دیوونه باشم اصن اونکه هیچی ندونه باشم
اما تا دنیا دنیاست باهات اونکه میمونه باشم
تاب میزنه موهات مثله آب میون ِ رود
عاشـقتم بزار بگن فلانی دیوونه بود
2 کاربر مقابل از habibi عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. montazer65, ساحل27
خدایا چنان کن سرانجام کار
توخشنود باشی ومارستگار
چشم هایم این روزها بارانت را جوردیگر می بیند
دلم برایت خیلی تنگ ست
هوای ابری را مجالی برای باریدن نیست
ومن را مجالی برای بی تو بودن نیست
مهربانیت را با هیچ واژه ای نمی توانم توصیف کنم
مرا ببخش ؛ ببخشم که باز هم لحظاتم غرق میشود
غرق این دنیا ...
دلم بارانت را دیگر نمی خواد
دلم لحظه ای بارانی شدن زیر بارانت را می خواهد
دلم آفتابت پشتابرهای سیاه رامی خواد
دلم تو را در اوج بندگیت می خواهد ........
دلم تو رامی خواهد خدای من
فرشته
""الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم""
ای پادشــه خــوبــان داد از غــم تنــهاییدل بی تو به جان آمد وقتست که باز آیی
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)