شمع لرزان وجودم را شبی ارام نیست / روز ها اشته ام چو دریا شیبها اتشم
شمع لرزان وجودم را شبی ارام نیست / روز ها اشته ام چو دریا شیبها اتشم
4 کاربر مقابل از rezabolbol عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. khu, Tavarish, الهه61, باران بهاری
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
4 کاربر مقابل از khu عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. rezabolbol, Tavarish, الهه61, باران بهاری
ماهم که هاله ای به رخ از دود آهش است/دائم گرفته چون دل من روی ماهش است
4 کاربر مقابل از rezabolbol عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. khu, Tavarish, الهه61, باران بهاری
تا تو نگاه میکنی, کار من آه کردنست
ای به فدای چشم تو,این چه نگاه کردنست
3 کاربر مقابل از الهه61 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. khu, Tavarish, باران بهاری
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راه رو گر صد هنر دارد توکل بایدش
3 کاربر مقابل از khu عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. Tavarish, الهه61, باران بهاری
شراب بی غش و ساقی خوش دو دام رهند
که زیرکان جهان از کمندشان نرهند
2 کاربر مقابل از Tavarish عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. الهه61, باران بهاری
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی
3 کاربر مقابل از الهه61 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. dash payam, khu, باران بهاری
یارا بهشت، صحبت یاران همدم است دیدار یار نامناسب، جهنم است
2 کاربر مقابل از khu عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند. الهه61, باران بهاری
تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر, رفت
دلواپس ما بود, ولیکن به سفر رفت
کاربر مقابل از الهه61 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: dash payam
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهریاران بود خاک مهربانان این دیار
أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُدستی که گل اهدا می کندحودش هم بوی گل می گیرد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)