[IMG][19:35، 2015/4/6] Meysam jahdi: كاروان حسيني، شب را در منزلگاه شَراف به سر بردند بامداد، امام (ع) دستور داد ظرفها و مشكها را پر از آب كرده به راه خود ادامه دهند هنگام ظهر يكي از همراهان تكبير گفت امام (ع) علّت تكبير را پرسيد، او گفت «نخلستانهاي كوفه ديده مي شود» كساني كه به راه آشنا بودند، گفتند «اينجا كجا و كوفه كجا؟» با دقت به راه نگاه كردند، دريافتند كه لكشر مجهزي غرقِ در اسلحه، پيش مي آيد امام (ع) فرمود «آري، سپاه مجهزي به پيش مي آيد.
در اين هنگام با اصحاب به مشورت پرداختند كه در برابر سپاه دشمن، كجا سنگر بگيرند آنها گفتند در همين نزديكي، از ناحيه چپ، قريه «ذو حُسُم» مكان مناسبي است .
كاروان آنجا رفته، خيمه ها را برپا كرده و آماده دفاع شدند طولي نكشيد كه سپاه هزار نفري به فرماندهي حر بن يزيد رياحي، به آنجا رسيد، اما معلوم بود كه در حال حاضر قصد جنگ ندارند امام ع آثار تشنگي و رنج فراوان را در چهره هاي سپاه حر مشاهده نمود، و به ياران فرمود از آبي كه همراه دارند، آنها و حيواناتشان را سيراب كنند به دستور آن حضرت تا آخرين نفر آنها را آب دادند .
علي بن طعان محاربي مي گويد «من آن روز در لكشر حر بودم و آخرين نفري بودم كه دنبال لشكر به آنجا رسيدم چون حسين (ع) تشنگي من و اسبم را ديد، فرمود "روايه را بخوابان" من شتر را خواباندم، فرمود "از آب بياشام" آشاميدم و اسبم را نيز سيراب كردم.
______________________________
سوگنامه آل محمد ص، ص218 به نقل از نفس المهموم ص93 ترجمه ارشاد مفيد ج2، ص80
[19:39، 2015/4/6] Meysam jahdi: امام سجاد (ع)فرمود «روز عاشورا، هنگامي كه كار بر امام حسين (ع) بسيار سخت شد، عده اي از ياران آن حضرت ديدند كه حال امام (ع) با حال آنها فرق دارد آنان، هر چه بيشتر در محاصره دشمن قرار مي گرفتند، ناراحت تر مي شدند و دلهايشان پريشان تر مي شد، ولي حال امام حسين (ع) و بعضي از خواص ياران چنين نبود، بلكه رنگ چهره آنها برافروخته تر مي شد و آرامتر مي شدند در اين وقت بعضي به يكديگر مي گفتند «گويا حسين (ع) باكي از مرگ ندارد.
امام (ع )به آنها رو كرد و فرمود «اي فرزندان عزيز و بزرگوار من! قدري آرام بگيريد، صبر و تحمّل كنيد، زيرا مرگ پلي است كه شما را از گرفتاريها و سختيها به سوي بهشتهاي وسيع و نعمتهاي جاودان گذر مي دهد كداميك از شما دوست ندارد از زنداني به قصري انتقال يابد؟ آري مرگ براي دشمنان شما قطعاً چنان است كه از قصري به سوي زندان انتقال يابند پدرم نقل كرد كه رسول اكرم (ص) فرمود «اِنَّ الدُّنيا سِجْنُ الْمُؤمِنِ وجَنَّةُ الْكافِرِ وَالْمَوْتُ جِسْرُ هؤلاءِ اِلي جَنّاتِهِم وَجِسْرُ هؤُلاءِ اِلي جَحِيمِهِم.
همانا دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است و مرگ پلي است كه مؤمنين را به سوي بهشت و كافرين را به سوي دوزخ مي كشاند .
سپس فرمود «نه من دروغ مي گويم و نه پدرم و رسول خدا به من دروغ گفته اند.
________________________
معاني الأخبار صدوق ص288
[19:40، 2015/4/6] Meysam jahdi: انس مي گويد روزي نزد حسين(ع) نشسته بودم، زن خدمت كاري با دسته گلي وارد شد و آن را به امام(ع) هديه داد امامع فرمود «تو را در راه خدا آزاد كردم» در اين حال، من گفتم «آيا به خاطر دسته گلي كه ارزش ندارد او را آزاد مي كني؟» امام(ع) فرمود «خداوند ما را چنين تربيت نموده است؛ زيرا مي فرمايد :
وَ اِذا حُيِيّتُمْ بِتَحيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوُ رُدُوّها» يعني وقتي به شما هديه داده شد، بهتر از آن و يا همانند آن را به هديه دهنده بدهيد .
_____________________
بحارالانوار ج 44 ص 195[/IMG]