اديان كاذب

[سپیدار999]

سلام
در مورد عرفانهای اسلامی که دوستمون اقا مهدی یار با شماره اول ازش نام بردن
من خودم سالها پیش به عرفان علاقه مند شدم و چند سالی رو به تحقیق و اشنائی با این عرفانها مشغول شدم که بیشتر به تصوف یا صوفیه گری معروف هستند تا اونجائی رفتم که اصل و ریشه حرفانو بانذازه توان و ظرفیت خودم شناختم استنباط من از ریشه و اصل تصوف وحدانیت بی چون و چرا به خدا بود و همرا با ذکر و عبادت فراوان و بیمیلی به دنیا این اون چیزیه که من در ریشه و اصل تصوف دیدم اما طی چند قرن گذشته کاملا بر عکس شده یعنی تصوف به توصل اعتقاد پیدا کرده و به موضوعی به نام حضور یعنی مرید در هنگام ذکر و عبادت باید مرشد و مراد خود را در کنار خود تصور کند و این را توصل میگویند که در اصل اسلام شرک محسوب میشود و مطلبی دیگر در مورد تصوف اغراق و غلو در مورد مراد و پیر و مرشد است و داستانپردیهای غیر واقعی و غیر منطقی
علت تحریف تصوف هم برام سواله و مشتاقم روزی به جواب منطقی برسم

در مورد ادیان و مذاهب هندی و شرقی مانند بودیسم هندوئیسم سینک ووووو یک حالت کلی که در بین این مذاهب هست مسئله تناسخه یعنی پیروان این مذاهب به معاد و بهشت و جهنم معتقد نیستن و مرگ را اغاز تولدی دیگر در کالبد انسانی دیگر میدانند و این چرخه را ادامه دار میدانند و بسته به نوع مذهب فرجام این تناسخ مقداری متفاوت است البته در مورد یوگا یوگا یک ورزش بسیار مناسب و عالیه ولی توسط افراد سود جو با عرفانهای نوظهور امیخته شده ولی باز علامندان واقعی میتونن به اصل یوگا که همان ورزش جسمی و روحیه دست پیدا کنن

شماره سه فکر گنم عرفانهای امریکائی بود
عرفانهای امریکائی مانند اکینکار ریکی مکزیکی وووو اشخاصی مانند هالورد کلمپ مثلا بنیان گذار مکتب اکینکار هست در این نوع عرفانها بیشتر تکیه بر توانسازی روحی و ذهنی هست و باز تشابه کاملی به مذاهب شرقی دارند در تناسخ یعنی به معاد اعتقادی ندارند و حتی در مواردی این عرفانهای غربی اولیت و وجود خدا نهی و توجیه میکنند و معتقدند نهایت تناسخ به خدا تبدیل میشه

مورد چهارم عرفانهای مسیحی یهودی ووو البته در دین مسیح و یهود فرقه ها و ایینهای بسیار مختلفی وجود داره من اطللاعات زیادی ندارم ولی احساس میکنم مذاهب انحرافی رو باید از این ادیان الهی جدا کرد و با نام این ادیان امیخته شون نکرد مثلا مسیحیهای کاتولیک انسانهائی بسیار معتقد و درستکار هستن و در کنار اینها ایینهائی هستند که ادعای مسیحیت میکننند ولی حتی سکس با محارم و دختران خود رو جائز میدونن پس باید تفکیک بشن در مثال چون تفاوت خیلی زیادی با هم دارن و همچنین در بین یهودیان انسانهائی بسیار موحد و درستکار وجود داره که باید با مذاهب تحریف شده یهود جدا سازی و هر کدام در جائی خودش مورد صحبت قرار بگیره
الان چشمام کاملا هنگ کرده ببخشید
اگه وراجی نشه بعدا ادامه میدم

[طه]

دراویش و صوفی‌ها افرادی هستند كه بعد از قرن دوم هجری قمری ( منبع :خیراتیه، آیت الله وحید بن بهبهانی ) بر مبنای افراط در زهد اسلامی و با پیروی از ریاضت‌های طاقت‌فرسای ادیان قدیم هندی، بودائی، نصرانی و روش نوافلاطونی، اساس فرقه‌ای را مخالف و مغایر با معیارهای روشن و عقل‌پسند قرآن و شرع مقدس اسلام و سنت و روش عملی پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ معصومین ـ علیهم السّلام ـ به نام تصوف و صوفی‌گری در جامعه اسلامی بنا نهادند . ( منبع : فضایح الصوفیه، محمد جعفر بهبهانی )
این كار آنان كه در صدر اسلام توسط برخی از افراد برجسته صوفیه مانند ابو هاشم كوفی، معروف كرخی، جنید بغدادی، رابعه عدویه، حسن بصری، ابراهیم ادهم و امثال آنان به عنوان یك بدعت بزرگ به وجود آمد، رفته رفته منشأ ایجاد سلسله‌های مختلف و متعدد با راه و روش‌های خاصی گردید. بستر این سلسله‌ها در ابتداء مذهب اهل سنت بوده و در دوران حكومت صفویان به تبع اینكه سنّیان ایرانی شیعه شدند. تصوف وارد جامعه شیعی ایران گردید و به تدریج توأم با نوسانات سیاسی و فكری موجبات ایجاد سلسله‌های صوفی‌گری را در جامعه تشیّع به وجود آورد.

تصوف در طول تاریخ دارای فرقه های متعددی به نام های مختلفی بوده اند که اکثر انها منقرض شده و فرقه های زیر در عصر حاضر در کشور های مختلف اسلامی و غیر اسلامی فعال هستند.

فرقه های قادریه، نقشبندیه، سهروردیه، چشتیه، رفاعیه فرقه های صوفیه اهل سنت می باشند و فرقه های گنابادیه ، ذهبیه، خاکساریه، اویسیه ، نوربخشیه نعمت اللهیه از فرقه هایی هستند که ادعای شیعه بودن را دارند.
هیچ یك از فرقه ها و سلسله های صوفیه به ظاهر منكر خدا و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیستند و نیز فرقه های صوفیه شیعی ائمه ـ علیهم السّلام ـ را انكار نمی كنند لكن برخی از عقاید و اعمال آنان ملازم با اموری است كه با شرك و نفی شریعت و نفی امامت امامان سازگار می باشند به همین علت گروه های صوفیه از طرف فقهاء شیعی و سنّی از میان جامعه اسلامی مورد طرد قرار گرفته و اهل بدعت شمرده شده اند.
بنا برابن هیچ یک از فرقه های تصوف مورد تایید تشیع نمی باشد. و علت آن انحرافاتی است که اصول مکتب تصوف را تشکیل می دهد

[سپیدار999]

سلام
همانطور که گفتم اصل تصوف و عرفان مسلکی عابدانه و کار بسیار پر زحمت و سخت بوده و در اصل هیچ مغایرتی با اصل اسلام نداشته و عارفانی مانند جنید بغدادی ابراهیم ادهم بایزید بسطامی ووووو عارفهائی بودن که مانند نور و برکتی در بین مردم بودن و گفتم که تصوف در زمان صفویان دچار تغییر و تحریف شده بنده برای نوشتن این مطالب کتاب جلو دستم نمیزارم و کپی برداری نمیکنم علت تحریف تصوف هم تا حدودی برام مشخصه ولی بیانش برام امکان پذیر نیست ارائه این مطالب از جانب بنده بدون در نظر گرفتن ملاحظات سیاسی و مذهبی و تعصب است ولی بیشتر از این نوشتن رو صلاح نمیدونم ولی اگه تمایل دارید میتونم در مورد شماره پنج و شش که شامل مکاتب فراروانشناسی و مکاتب هالووینی هست توضیحاتی رو ارائه بدم که ممکنه کمتر دچار تنش بشه

[طه]

برخی از انحرافات اعتقادی و عملی تصوف که تمام فرقه های صوفیه در آن ها مشترک اند عبارتند از :

1- مكتب تصوف و فرقه‌های صوفیه كه امروز در میان برخی از جوامع اسلامی رایج است برخاسته از دین اسلام نمی‌باشد. زیرا نه در قرآن كریم و نه در متون روایی معتبر هیچ پایگاه و ریشه‌ای برای تصوف و فرقه‌های آن وجود ندارد لذا تصوف با آمدن اسلام در میان مسلمین نیامده است. از دیدگاه تاریخی نیز این نتیجه بدست می‌آید كه تا زمان حكومت عباسی‌ها اثری از صوفیه و تصوف و فرقه‌ها و اقطاب آن در میان مسلمین به چشم نمی‌خورد و همة محققین بر این مطلب اتفاق نظر دارند.

2-التقاطی بودن مکتب تصوف یکی دیگر از دلایل انحراف آن می باشد . قاسم غنی در این مورد می‌گوید: واقع امر این است كه تصوف طریقه مركب و بسیار پیچ در پیچی است و منابع مختلف و متنوع داشته و از سرچشمه‌های متعدد آب خورده است. صوفیه از حیث مذاق و سلیقه التقاطی بوده و مانند مردمان متعصّب هیچ وقت پای خود را به یك جا نبسته‌اند. به این معنی كه همین كه رأی و عقیده‌ای را موافق با ذوق و حال خود یافته‌اند و منتسب به هر كس و هر جا بوده گرفته‌اند و همیشه لسان حال‌شان این بوده كه:

شاخ گل هر جا كه می‌روید گل است خم مُل هر جا كه می‌جوشد مُل است

و مهمترین منابع غیر اسلامی تصوف عبارت‌اند از دیانت مسیحیت، فلسفه نو افلاطونی و حكمت اشراق عرفانی قبل از اسلام و افكار و آراء بودایی.( منبع : ارمغان خانقاه ، محمد تقی رهبر ) و بر این مطلب اكثر محققین و علما اسلامی اتفاق نظر دارند .

ادامه دارد ....

[طه]

ادامه انحرافات اعتقادي و عملي تصوف
*************************

3- دلیل سوم انحراف تصوف در بطلان بعضی از عقاید و اعمال این مکتب نهفته است:

الف. وحدت وجود:

دراویش و صوفیه معتقداند كه كل عالم مساوی با خدا است و ذات احدیت به صورت مجرد از مظاهر خودش كه همة مخلوقات باشد بالفعل تحقق ندارد و تمام موجودات به نحوی تجلی خداوند است.(منبع : سرچشمه تصوف در ایران، تألیف سعید نفیسی. )

ب. اتحاد و حلول:
این عقیده صوفیه به این معنا است كه خداوند در مخلوقات خود حلول می‌كند و برای همین معتقدند كه خداوند در پیامبران و امامان و اولیاء حلول نموده است.( منبع :راز گشا ، کیوان قزوینی. )

ج. اعتقاد به ولایت اقطاب: دراویش در رابطه با مسئلة ولایت عقیده ای خاص دارند. آنان در عین حالی كه ولایات سه گانه (امامت دینی، زعامت سیاسی و ولایت تصرف را نسبت به ائمة اطهار ـ علیهم السّلام ـ انكار می كنند)، معتقد به ولایت اقطاب شان- كه همان صوفی هایی است كه به پندار آنان به حق واصل گردیده و عقل شان زایل و شریعت از آنان ساقط گشته است ـ می باشند.

د. محوریت طریقت و حقیقت در برابر شریعت در مکتب تصوف دلیل دیگری بر انحراف این مکتب می باشد : شریعت همان احكام و دستورات الهی است كه از طرف خداوند بر پیامبر اسلام ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ برای هدایت تكامل بشر به عنوان یك دین و قانون الهی نازل گردیده و همة مسلمین اعم از علماء فقهاء و عوام خودشان را پیرو این شریعت دانسته و اوامر و نواهی آن را باعث حصول كمال انسانی و لازم الاجرا می دانند و در این جهت هیچ تفاوتی بین افراد جامعه اسلامی وجود ندارد.

اما متأسفانه دراویش و صوفیه در كنار شریعت اسلامی پدیده هایی بنام طریقت و حقیقت اختراع كرده اند كه شریعت را پوستة طریقت و طریقت را پوستة حقیقت می دانند. و معتقدند كه شریعت و طریقت هر دو وسائل رسیدن به حقیقت است. و مراد از طریقت آداب سیر و سلوكی است كه خودشان ابداع كرده اند و مراد از حقیقت مرحله رسیدن به خداست.

[طه]

ادامه انحرافات اعتقادي و عملي تصوف
*************************


4- دلیل چهارم احادیثی است كه در مذمت تصوف وارد شده،که اكثر آنها از نظر سند صحیح و از حیث دلالت آشكار می‌باشند. نمونه‌ای از آنها را ذكر می‌كنیم:

الف . در حدیقة الشیعه از امام رضا ـ علیه السّلام ـ روایت شده كه فرمود: كسی كه در نزد وی از صوفیان سخن به میان آید و این شخص آنها را با زبان و قلب انكار نكند از شیعیان ما نیست. اما اگر آنها را انكار كند ـ روش و مسلك آنها را باطل بداند ـ مانند كسی است كه در كنار پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ با كفّار به جهاد پرداخته است.

ب . امام هادی ـ علیه السّلام ـ در مسجد النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ نشسته بود كه گروهی از صوفیه وارد شدند امام ـ علیه السّلام ـ به اطرافیان خود فرمود به آنها توجه نكنید... آن‌گاه اضافه كرده و فرمودند: همة صوفیان از مخالفین ما هستند و راه و مسلك آنها مغایر با راه و مسلك ما می‌باشد و اینها نصارا و مجوس این امت هستند.

ج . یكی از شیعیان به امام صادق ـ علیه السّلام ـ عرض كرد در زمان ما قومی به وجود آمده كه آنها را صوفیه می‌نامند، در رابطه با آنها چه می‌فرمائید؟ امام ـ علیه السّلام ـ در جواب فرمودند:‌آنها دشمنان ما هستند و كسی هم كه رغبتی به آنها داشته باشد از آنهاست و با آنها محشور خواهد شد.

د . از امام صادق ـ علیه السّلام ـ در رابطه با ابی‌هاشم صوفی كوفی سؤال شد، امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: او جدّاً عقیدة فاسدی دارد، او كسی است كه مذهب و مسلك تصوف را پایه‌گذاری كرده است.

ﻫ . پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در ضمن وصایای خود به جناب ابوذر فرمود: در آینده قومی خواهد آمد كه در تابستان و زمستان لباس پشم می‌پوشند و با این كار خود را از دیگران برتر می‌دانند. كه به اینها فرشتگان آسمانها و زمین لعنت می‌فرستند.

با توجه به احادیثی كه ذكر گردید و روایاتی كه با این مضامین در كتب روائی ذكر شده است متصوفه مورد مذمت و نكوهش پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ قرار گرفته‌اند .

[shirmard]

من وقتی تازه دچاراین بیماری شده بودم چندتاخانوم میومدن بالا سرم که عرفان حلقه رورواج میدادن که سرکرده گروهشون محمدعلی طاهری بود که البته چندوقت پیش دستگیرشد.

[طه]

دوستاني كه در اين تاپيك مشاركت مي كردند .
لطفا مباحث را ادامه دهيد و نذاريد اين تاپيك خاك بخوره .
نتيجه اي كه از اين مباحث ميگيريم به شناخت دقيقتر ما از اسلام كمك شاياني خواهد كرد .

ممنونم

[نسیم صبح]

بدترین چیز برخی از این شاخه های صوفی گری رد خوشی ها و نعمتهای زمینی هست که این افراد فکر میکنن با نفی شادیهای دنیوی آسمانی میشن. اونها جسم رو ضد روح میدونن. در حالی که پیغمبر اسلام و ائمه هیچ کدوم چنین نظری نداشتن. حالا فرقه های منشعب از بوداییسم و هندوییسم یه بحث مجزا هستن اما اونایی که میگن کارشون اسلامیه چرا یه بار سیره رسول نمیخونن تا ببینن این مدل زهد و تصوفشون چقدر مغایر با شیوه زندگی پیامبر هست؟؟؟؟